جلوه هایی از سلوک فردی و اجتماعی شهید صدوقی
گفتگو با رهبر معظم انقلاب اسلامی
درآمد
علاقه وافر شهید صدوقی به مقام معظم رهبری تا بدان پایه بود که نخستین بار ایشان را به رغم جوانی، حضرت آیت الله خطاب کردند و پیوسته بر شان و قدرت علمی ایشان تاکید می کردند. رهبر معظم انقلاب را نیز با ایشان انس و الفتی دیرینه بود و به ویژه دلواپسی ها و نگرانی های پدرانه شهید بزرگوار را در دوران تبعید خویش هرگز از یاد نبردند.
با تشکر از فرصتی که در اختیار ما گذاشتید، درباره ویژگی های شخصیتی شهید آیت الله صدوقی مطالبی را بیان بفرمائید.
درباره مرحوم آیت الله صدوقی(ره) گفتنی بسیار است و فضائل اخلاقی و معنوی و روحی و فکری ایشان به گونه ای است که می توان درباره اش ساعت های متوالی بحث کرد و من یک نفر هم برای بیان همه ابعاد شخصیت ایشان کافی نیستم، بلکه باید از مجموعه دوستان و آشنایان قدیمی ایشان سخنانی درباره ایشان شنید تا بتوان تصویر کاملی از آن بزرگوار ترسیم کرد.
و اما آنچه که من در مورد ایشان در طول چند سال آشنایی خودم می دانم این است که این بزرگوار از کسانی بود که در انقلاب بزرگ اسلامی ما نقش قابل توجهی داشت و دخالت و علاقمندی ایشان به فعالیت های انقلاب بیشتر از زمانی اوج گرفت که قضایای بعد از شهادت مرحوم آیت الله سید مصطفی خمینی در ایران آغاز شده بود. همان طور که می دانید در چهلم شهدای تبریز در یزد، در مسجد ایشان یک مجلس بزرگی به رهبری و هدایت ایشان تشکیل شد. خود آن جلسه و پیامدهای آن هم یکی دیگر از مقاطع حساس و برانگیزاند انقلاب بزرگ اسلامی بود.
در طول یکی دو سال قبل از پیروزی انقلاب، مرحوم آیت الله صدوقی محوری بودند برای بیشتر فعالیت های نه فقط یزد، بلکه سراسرکشور و این به خاطر این بود که آیت الله صدوقی شخصیت روحانی محترم و معتبری بودند که نظرات ایشان، تشخیص های ایشان و پیشنهادهای ایشان در امور شهرستان های دیگر هم اثر می گذاشت. غالبا مورد مشاوره قرار می گرفتند و حتی در تهران هم طبق نظر ایشان عمل می شد.

جلوه هایی از سلوک فردی و اجتماعی شهید صدوقی

و نیز رای ها و نظرات این بزرگوار برای علمای شهرستان ها راهگشا و راهنمای خوبی بود. از جمله خصوصیات مرحوم آیت الله صدوقی که ایشان را در حرکات انقلابی به صورت فرد مؤثری در می آورد، شجاعت آن مرد بود. از دستگاه جباری که آن روز حاکم بود، واهمه ای نداشت، لذا در سال 56 که تعداد زیادی از روحانیون و علماء در تبعید بودند، این پیرمرد محتاج استراحت، از یزد با عده ای یارانش حرکت کرد و راه های طولانی را پیمود و به دیدن همه تبعیدی هایی که در شهرهای مختلف بودند، رفت و طبیعی است که رفتن ایشان روحیه خیلی زیادی به این تبعیدی ها می داد. همچنین در وضع فکری مردم یزد و شهرهایی که تبعیدی ها در آنجا بودند، آمدن ایشان و سرکشی شان اثر می گذاشت. از جمله به دیدن خود ما آمدند که من و آقای حجتی کرمانی، منظور آقای آشیخ محمدجواد، در ایرانشهر تبعید بودیم و ایشان آمدند ایرانشهر و حدود دو سه روز در رفت و برگشت و دیدارشان در آنجا ماندند، از ایرانشهر رفتند چابهار که چند نفر در آنجا تبعید بودند، آنها را دیدند و بعد برگشتند به ایرانشهر. برخورد ایشان با افراد تبعیدی مشوق فعالیت آن عناصر بود. این کار از روحانی ارزشمند محترم معمری مثل ایشان، خیلی نادر و کم نظیر بود. علماء شهرستان ها خیلی به این کار نمی پرداختند که راه بیفتند و به دید و بازدید تبعیدی ها بروند.
از جمله خصلت های عالی ایشان، شجاعتشان بود. اعلامیه های آیت الله صدوقی اولا در سطح ایران منتشر می شد و ثانیا مضامین تند و راهگشایی داشت. در هر قضیه ای خیلی زود، عکس العمل نشان می دادند، مثلا قضیه سینما رکس آبادان که ایشان بلافاصله موضع گیری کردند و اعلامیه دادند و مردم را روشن کردند. دستگاه، خیلی حساس بود، ولی ایشان هراسی نداشتند. همان اوقات در یزد گفته می شد که عوامل دستگاه قصد جان ایشان را دارند، ولی ایشان بدون هیچگونه محافظتی و مراقبتی به مسجد می رفتند و می آمدند و اجتماعات بسیار بزرگی در مسجد ایشان تشکیل می شد. در اواخر سال 57 بود، شاید حدود مثلا آذر یا آبان، درست یادم نیست، بنده از تبعید بر می گشتم، از طریق یزد آمدم به مسجد ایشان. وقتی رفتم دیدم که اینجا مثل اینکه جزو محیط اختناق کشور ایران نیست. توی مسجد ایشان اعلامیه هایی زده بودند، همه خیلی آزاد می آمدند و می خواندند. در این اعلامیه ها مضامین فوق العاده تحریک آمیزی وجود داشت. آنکه یادم مانده، مثلا فرض بفرمایید مقایسه ای شده بود میان بهای تانک ها و هواپیماها و وسایل نظامی که دستگاه از پول ملت می خرید و علیه ملت به کار می برد، به جای ساختن مدارس و بیمارستان ها و دیگر امور خیریه که می توانست در خدمت ملت باشد. همین را اعلامیه کرده و پشت شیشه مسجد ایشان زده بودند و مردم می آمدند و می خواندند و به یکدیگر می گفتند و یا طریقه ساختن کوکتل و مولوتف یا نارنجک دستی را آنجا زده بودند! مردم خیلی راحت می رفتند و می خواندند و می آمدند و پاسبان ها و پلیس جرئت نمی کردند که بروند توی مسجد ایشان و بگردند و اعلامیه ها را بکنند.
خود این بزرگوار هر شب منبر می رفتند و جمعیت بسیار انبوهی در مسجد حظیره جمع می شد. ایشان با بیانات خودشان ارشاد می کردند و صریحا علیه دستگاه، و علیه مقامات انتظامی و اجرایی مطالبی را می گفتند، لذا از شجاعت ایشان، مردم یزد هم شجاعت پیدا کرده بودند و روحانیونی هم که دور و بر ایشان بودند، شجاعت پیدا کرده بودند. این خصوصیات ایشان، این قدر برکت داشت برای انقلاب.
بعد از انقلاب هم دیدید که غالبا در جبهه های جنگ و در جاهای پرخطر شرکت و حرکت می کردند. یکی دیگر از خصوصیات مرحوم صدوقی، خستگی ناپذیریشان بود. آدمی نبودند که بگویند حالا بالاخره کار خودمان را کردیم و برویم گوشه ای بنشینیم. هنگامی که عمل جراحی را روی چشم ایشان انجام داده بودند، ایشان در حقیقت با حالت بیماری از بیمارستان بیرون آمده بودند. بنده روی علاقه ای که به ایشان داشتم، از ایشان خواهش کردم که چند وقتی در تهران بمانند و گفتم خوب است یزد نروید. ته دلم این فکر بود که ممکن است در یزد برای ایشان مسئله ای پیش بیاید و سوء قصدی بشود و گفتم مصلحت نیست شما بروید یزد. در تهران باشید و استراحت کنید. ایشان شاید خیلی استدلال هم نمی کردند، ولی قبول نکردند، گفتند: «می خواهم بروم یزد و به جبهه هم بروم.» من به ایشان گفتم: «شما خوب است اگر جبهه هم می روید، به طرف غرب بروید که هوایش در فصل بهار و اردیبهشت خوب است و به جنوب نروید، چون هوا گرم است.» ایشان گفتند: «تا ببینم چه می شود.» و ناگهان دیدیم سروکله شان در جنوب پیدا شد و در حمله بیت المقدس حاضر شدند و همه مردم در تلویزیون دیدند که ایشان چه رزمنده خستگی ناپذیری بودند و دنبال کار بودند و خستگی نداشتند.
یک خصوصیت دیگر ایشان که واقعا مهم بود، این بود که تسلیم و مطیع امام بودند. فکرشان عقیده شان و عملشان در جهت و در خط فکر و عقیده و عمل امام بود. هیچگونه رای و فکری را بر رای و فکر امام ترجیح نمی دادند، به همین دلیل بود که مواضع ایشان از اول انقلاب تا زمان شهادتشان، مواضع صددرصد صحیح و درستی بود. روح نظرات امام را می فهمیدند و همان جور عمل و اظهار می کردند.
نکته دیگری که در کار ایشان وجود داشت و بسیار جالب و مهم بود، روح رهبری ایشان بود. آقای صدوقی را من در یزد یک رهبر، به معنای واقعی یافتم. می دانید بعضی از آقایان علما، محترم و بزرگ بودند و هستند و در شهرستان ها واقعاً به کار مردم می پردازند و به مردم اهمیت می دهند، لکن قدرت رهبری ندارند. مرحوم صدوقی قدرت رهبری داشتند، به این معنا که در جزئیات امور مردم برای سئوال مردم پاسخ داشتند. هیچ وقت مردم را دچار ابهام نمی کردند. همه چیز را، حتی پیش از انقلاب هم، به مردم می گفتند. من این را احساس کرده بودم که ایشان در همه چیز مردم یک نظری دارند، یک رائی دارند. یکی از خصوصیات مهم رهبری این است که مردم را در حال ابهام و خلاء نگه ندارند، وقتی مردم سئوال می کنند و نظر می خواهند، بتوانند نظر درست را به مردم ارائه بدهند، حرکت مردم را ادامه بدهند، شعارهای لازم را به مردم ارائه بدهند. این از خصوصیات رهبری است و مرحوم صدوقی این را داشتند.
البته از لحاظ اخلاقی، یعنی اخلاق معاشرتی و شخصی هم امتیازات زیادی داشتند؛ از جمله اینکه بسیار متواضع بودند، هیچ حالت کبر و غرور و بی اعتنایی به زیردستان، به کوچکان و به هم قطاران در ایشان نبود، خاکسار بودند، رفیق بودند، با صفا و با اخلاص و صمیمی بودند، متواضع بودند، خوش محضر و خوش مجلس بودند. بسیار خوش حافظه بودند و معلومات زیادی در ذهنشان همیشه حاضر بود. آدم متقی و خداترسی بودند. به هر حال مرحوم صدوقی انسان شایسته ای بودند.
در مورد سوابق مبارزاتی ایشان و نیز مجلس خبرگان و مبارزه با خط لیبرال ها و گروهک ها نکاتی را بیان بفرمائید.
ایشان نه تنها در مجلس خبرگان که در مقابله با خط لیبرال ها هم از اول انقلاب مواضع خاصی را انتخاب کرده بودند. مرحوم صدوقی دقیقا در خط امام بودند و مواضع سیاسی ایشان، بسیار مواضع درستی بود. مثلا از زمانی که بنی صدر مطرح بود، بعضی در گوشه و کنار از افراد خوب و مؤمن بودند که دچار اشتباه شدند و برای مدت کوتاه و یا بلندی به بنی صدر با نگاه موافقی نگاه کردند. چند نفر از ائمه جمعه معروف و بزرگ بودند که حتی یک لحظه هم دچار این اشتباه نشدند، از جمله مرحوم آیت الله صدوقی. مرحوم آیت الله دستغیب و مرحوم آیت الله مدنی، این دو شهید دیگر محراب هم در این جهت بودند، یعنی دچار هیچ لغزشی در مورد بنی صدر نشدند.
در مورد ارتباطات مقامات دولتی با سیاست های خارجی، ایشان همیشه یک فرد صددرصد، ضد امریکایی بودند، یعنی ضد آن سیاست مهاجم بر انقلاب ما بودند. اهل نرمش نبودند. در مصوباتی که داشتیم، بعضی ها شاید یا از روی علت و یا از روی احساس ضرورت، دقیقا منطبق بر موازین شرعی نبودند. مرحوم آیت الله صدوقی با این گونه مصوبات مقابله می کردند، یعنی بر روی معیارها و ضوابط شرعی اصرار و پافشاری فوق العاده ای داشتند که نمونه این را ما در سمینار ائمه جمعه که در قم تشکیل شد، مشاهده کردیم. در مجلس خبرگان هم همین جور بودند و در جاهای دیگر هم همین حالات و خصوصیات از ایشان مشاهده می شد. به هر حال از آغاز انقلاب تا آخر، یک فرد پایبند به مواضع درست اسلامی و مواضع درست انقلابی بودند.
در پایان ضمن تشکر از جنابعالی، پیامی هم برای ملت ایران و به خصوص خانواده های شهدا و همچنین برای رزمندگان اسلام بفرمائید.
پیام به مناسبت نام مرحوم آیت الله شهید صدوقی جز این نخواهد بود که ملت ایران توجه کنند و بدانند که شهادت و فداکاری در راه خدا مخصوص طبقه خاصی و مردم خاصی نیست. ما پیرمردی در سن آیت الله صدوقی و آدم عامی در سن آیت الله صدوقی و مبارز سابقه داری در حد ایشان را هم در خلال شهدا و زمره گلگون کفنان و مبارزان راه خدا داریم که ارائه دهیم و این چیزی است که اولا ملت ما را تشویق می کند به فداکاری و باید تشویق کند، ثانیا کل این نظام را سرافراز و مفتخر می کند. ما می توانیم به ملت های دنیا بگوئیم که این نظام، نظامی نیست که کسانی در سطوح بالای آن بنشینند و به توده مردم بگویند شما بروید فداکاری کنید تا ما برایتان این نظام را حفظ کنیم؛ نه حتی در سطوح بالا، چه سطوح بالای دولتی و مقامات رسمی و چه سطوح بالای اجتماعی مثل روحانیون بزرگ، کسانی هستند که اینها هم مشتاق فداکاریند و در خط جهاد فی سبیل الله حرکت می کنند و هیچگونه ابا و امتناعی از اینکه مانند توده مردم بروند و در راه خدا فداکاری کنند ندارند، حتی اگر ممکن باشد مایلند آنها شهید هم بشوند و جوانان مردم و توده مردم سالم بمانند، بنابراین پیام من به همه فداکاران، رزمندگان و پدران و مادران و همه ملت ایران این است که این یکپارچگی را قدر بدانند و در راه خدا هرچه بیشتر با فداکاری بکوشند تا هدف های عالی جمهوری اسلامی ان شاءالله تایید بشود.
با تشکر
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته.

پی‌نوشت‌ها:
 

* به نقل از نشریه پیام انقلاب
 

منبع:ماهنامه شاهد یاران، شماره 34