خزیمة بن ثابت یاور وفادار پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم
بسم الله ...
به مناسبت سالروز شهادت خزیمة بن ثابت نهم صفرالمظفرسال37هجری قمری
خزیمه چنان نزد علی علیهالسلام عزیز و گرامی بود که در جنگ جمل وقتی امام بر پسرش محمد حنفیه خشم گرفت، به خواهش خزیمةبن ثابت پرچم طلایه سپاه را از نو به او بازگرداند
یکی از شیوه های کار آمد برای آشنایی با آموزههای مکتب حضرت محمد صلی الله علیه وآله ، شناختن اصحاب خاص و یاران راستین آن گرامی است. این قلم سعی دارد در ضمن سلسله نوشتارهایی به این مهم بپردازد. در این مرحله، یکی از یاران صدیق و خادمان راستین اسلامی و مروّج معارف وحیانی قرآن و اهل بیت علیهم السلام را به مخاطبان گرانقدر معرفی میکنیم، به امید آنکه در پیمودن راه سعادت و کمال، روشنگر راهمان باشد.
ابو عماره خزیمة بن ثابت انصاری، از بنی خطمه (تیرهای از قبیله اوس و از گروه انصار) است. او که از شجاعان قبیله خود بود، به خاطر پاکی دل و صفای باطن به آیین توحیدی اسلام گروید و در اعتقادات خویش نسبت به ارزشهای الهی در میان خواص اصحاب پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله شهرتی بسزا یافت. او یگانه مردی است که حضرت محمد صلی الله علیه وآله شهادت و گواهی او را به جای دو شاهد قرار داد واو را به ذو الشهادتین ملّقب نمود.(1)امیر مؤمنان علی علیه السلام نیز با تجلیل بینظیر از خزیمة بن ثابت، حزن و اندوه خود را از فقدان این بزرگمرد این گونه ابراز میدارد:
«أَیْنَ عَمَّارٌ وَأَینَ ابْنُ التَّیِّهانِ وَأَیْنَ ذُو الشَّهادَتَیْنِ وَاَیْنَ نُظَراؤُهُمْ مِنْ اِخْوانِهِمُ الَّذِینَ تَعاقَدُوا عَلَی الْمَنِیَّةِ وَاُبْرِدَ بِرُؤُوسِهِمْ اِلَی الْفَجَرَة؛(2) کجاست عمار؟ و کجاست ابن تیهان؟ و کجاست ذو الشّهادتین؟ و کجایند همانند آنان از برادرانشان که پیمان جانبازی بستند و سرهایشان را برای ستمگران هدیه فرستادند؟»
آنگاه امیر المؤمنین علیه السلام دست خویش را بر محاسن شریفش کشیده، در فراق این یاران مدتی طولانی اشک میریزد و سپس عادات پسندیده و نیک آنان را بر میشمارد: «أوِّهِ عَلَی اِخْوانِیَ الَّذِینَ تَلَوُا الْقُرْآنَ فَاَحْکَمُوهُ وَتَدَبَّرُوا الْفَرْضَ فَاَقَامُوهُ اُحْیَوُا السُّنَّةَ وَاَماتُوا الْبِدْعَةَ دُعُوا لِلْجِهادِ فَاَجَابُوا وَوَثِقُوا بِالْقَائِدِ فَاتَّبَعُوهُ؛(3) دریغا! از برادرانم که قرآن را خواندند و بر اساس آن قضاوت کردند [و دستوراتش را به کار بستند]. آنان در واجبات الهی اندیشه کرده، آن را به پای میداشتند. سنّتها را زنده میکردند و بدعتها را از بین میبردند. دعوت به جهاد شدند و آن را پذیرفتند و به رهبر [خود [اطمینان داشتند و [صمیمانه] از او اطاعت کردند.»
مبارزه با بتپرستی و محو آثار آن، کمک در جمعآوری قرآن، حضور در مجلس خاتم بخشی علی علیه السلام ، روایت حدیث غدیر، سرافرازی در آزمونهای سخت صدر اسلام، حضور مستمر در صحنههای نبرد حق و باطل (از بدر تا صفین)، پیشتازی در جبهه های فرهنگی کفر و ایمان، درخشش در عرصه هنر، شعر و خطابه، ایستادگی در برابر انحراف رهبری مسلمانان، تربیت فرزندانی محدّث و هنرمند و بالاخره اهدای جان در پیشگاه جانان تحت لوای امیر مؤمنان علی علیه السلام ، تنها بخشی از صفحات تاریخ زرّین و صفات زیبای این راد مرد الهی است.برای آشنایی بیشتر و بهتر با این چهره درخشان آسمان تشیّع و سیمای تابناک اسوه علم و عمل در میان یاران پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله ، این نوشتار را تحت چهار عنوان به خوانندگان گرامی تقدیم میکنیم:
مطمئنا
شناخت این چهرههای ارزشمند، آثار تربیتی و اخلاقی فراوانی را در پرورش نسل جوان و
راهنمایی آنان به سوی ارزشهای والای انسانی و الهی به همراه خواهد داشت. انشاء
اللّه.
ویژگیهای زندگی
الف. چرا لقب ذو الشهادتین؟
در میان عناوین فقهی اسلام، بابی تحت عنوان شهادت و گواهی دادن مطرح است. این باب مربوط به موضوع حقوق متقابل مردم در مسائل مالی و جانی و ناموسی میباشد. گواهی دو مرد عادل در احقاق حقوق مالی دیگران را در اصطلاح فقه و حقوق، شهادت یا بیّنه میگویند. داستانی که در ذیل میآید، مربوط به اثبات حقوق مالی توسط بیّنه میباشد که علمای فقه در زمینه اثبات حکم شرعی برای قاضی، از این روایت بهره میگیرند.
امام صادق علیه السلام در این مورد میفرماید: «حضرت رسول صلیا لله علیه وآله روزی از مردِ عربی اسبی خرید. کسانی که با آن حضرت میانه خوبی نداشتند، مرد فروشنده را وسوسه کرده، به او گفتند: اگر این اسب را در بازار بفروشی، به چندین برابر قیمت فعلی از تو میخرند. مرد از این سخن تحریک شده، از روی طمعکاری گفت: آیا بروم و معامله را به هم زده، اسب را پس بگیرم؟ گفتند: نه، چنین مکن؛ ولی هنگامی که پیامبر میخواهد قیمت را به تو بپردازد، بگو من آن را به این مبلغ نفروختهام؛ بلکه به فلان قیمت به تو دادهام. او شخص نرمخو و صالحی است و آنچه را که ادّعا کنی، از تو خواهد پذیرفت.
مرد اسب فروش با این قصد به نزد پیامبر آمد و منکر قیمت قبلی شد.
حضرت فرمود: به خدایی که مرا به پیامبری برانگیخته، به همین مبلغ فروختهای! در این میان خزیمة بن ثابت از راه رسید و از ماجرا سؤال کرد. گفتند: این مرد سخن پیامبر را قبول ندارد. خزیمة خطاب به مرد گفت: ای اعرابی! من شهادت میدهم که تو به همین مبلغ که پیامبر میگوید، این اسب را فروختهای. اعرابی گفت: هنگام معامله کسی پیش ما نبود! پیامبر صلی الله علیه وآله به خزیمة فرمود: خزیمة! با آنکه تو در هنگام معامله حضور نداشتی، چگونه گواهی میدهی؟
خزیمة گفت: یا رسول اللّه! پدر و مادرم فدای شما باد! ما سخن شما را در امور خیلی مهم و حیاتی مانند: خبر دادن از غیب و خداوند و وحی آسمانی تصدیق کرده، از جان و دل میپذیریم. چگونه در قیمت یک اسب تو را تصدیق نکنیم؟!
بعد از این ماجرا، پیامبر صلی الله علیه وآله شهادت خزیمة را معادل شهادت دو مرد قرار داد و این چنین بود که خزیمة مفتخر به لقب ذو الشهادتین گردید.»(1)
خزیمة بن ثابت انصاری تنها مردی است که بخاطر صفای باطن و اعتقادات عمیق خویش، از سوی اولین شخص عالم امکان به این لقب نام گرفت و در طول تاریخ تحت همین عنوان درخشش ویژهای یافت.
ب. حضور در جبهه های نبرد
یکی از ویژگیهایی که به شخصیت خزیمة امتیاز خاصی بخشیده است، حضور مستمر او در جبهه های نظامی و مبارزه بیامان با کفر و شرک میباشد. او مجاهدی است که برای احیای حق و پیروزی اسلام در حدود سی و پنج سال (از بدر تا صفین) در کنار پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله و جانشین بلافصل آن حضرت، یعنی امام علی علیهالسلام ثابت و استوار مبارزه کرده است. وی کفرستیزی است که هیچگاه از دشمنان خارجی و داخلی امت اسلام غفلت نورزید.تهذیب الکمال، از نظریهپردازان علم رجال و یکی از دانشمندان برجسته اهل سنّت مینویسد: «خزیمة بن ثابت، معروف به ذوالشهادتین، در جنگ بدر و احد و سایر صحنههای نبرد در کنار رسول خدا صلی الله علیه وآله بوده است. وی در روز فتح مکه در میان پرچمداران لشکر اسلام بود و عَلَم بنی خطمة را با خود حمل میکرد.»(1)
به اعتقاد بیشتر مورّخان، خزیمة در تمام نبردهای پیامبر در کنار آن حضرت حضور فعّال داشته است، از جمله در جنگهای بدر، احد، خیبر، موته، فتح مکه. بعد از رحلت رسول اللّه صلی الله علیه وآله نیز در کنار امام علی علیه السلام ماند و با اصحاب جمل و متجاوزان لشکر شام مبارزه کرد.(2)او علاوه بر اینکه سمتهای مختلف نظامی را در این صحنهها به عهده داشت، از هنر شعر و خطابه نیز بهره جسته، لشکر اسلام را با اشعار و سخنان شیوای خود تشویق مینمود و قوّت قلب میبخشید.
علاّمه مجلسی از جنگ خیبر، گزارشی را از زبان ابن عباس نقل میکند که در آن نقش مؤثّر خزیمة در جنگ خیبر به وضوح نمایان است. ابن عباس میگوید: «در نبرد خیبر بعد از آنکه لشکر اسلام به پیروزی رسید و نوبت تقسیم غنائم شد، جبرئیل بر پیامبر صلی الله علیه وآله نازل شده و گفت: «یا محمّد صلی الله علیه وآله ! خداوند میفرماید: من در این جنگ جبرئیل را به کمک علی علیهالسلام فرستادم تا او را یاری کند. به عزت و جلالم سوگند! علی در این جنگ به سوی کفّار خیبر سنگی پرتاب نکرد، مگر اینکه به همراه آن جبرئیل نیز سنگی به سوی مشرکین پرتاب نمود؛ پس یا محمد! از غنائم خیبر دو سهم به علی بده: یک سهم برای خودش و سهم دیگر برای همراهی جبرئیل با او.» در این هنگام خزیمة بن ثابت به پا خاسته، اشعاری را در منقبت و توصیف دلاوریهای علی علیه السلام سرود و
برای حاضرین قرائت کرد:
وَکَانَ عَلیٌّ اَرْمَدَ الْعَیْنِ یَبْتَغِی |
دَوَاءً فَلَمَّا لَمْ یُحِسَّ مُدَاوِیا |
شَفَاهُ رَسُولِ اللّه مِنْهُ بِتَفْلِهِ |
فَبُورِکَ مَرقِیّا وَبُورِکَ رَاقِیا |
وَقَالَ سَاُعْطی الرَأیَةَ الْیَوْمَ صَارِها |
کَمِیّا مُحِبّا لِلرَّسُولِ مُوَالِیا |
یُحِبُّ الاِْلَهَ وَاَلاِْلَهُ یُحِبُّهُ |
بِهِ یَفْتَحِ اللّهُ الْحُصَونَ الاَوابیا(1) |
«آنگاه که چشم علی ناراحت بود و درد میکرد، او دنبال دوایی میگشت؛ ولی آن را نمییافت.
رسول اللّه با آب دهانش او را شفا داد، آفرین به شفایافته و مرحبا به شفادهنده.
پیامبر فرمود: امروز پرچم را به دست دلاورمردی خواهم داد، پهلوانی که عاشق حقیقی رسول اللّه است.
او حقیقتا خدا را دوست دارد و خداوند هم او را دوست دارد. خداوند به دست او دژهای محکم را میگشاید.»
خزیمة در جنگ جمل
هنگامی که ناکثینِ [عهدشکن [پیمان خویش را با امام علی علیه السلام شکستند و عَلَم جنگ برافراشتند، علی علیه السلام برای دفع شرّ آنان از مدینه به سوی عراق حرکت کرد. جماعتی از انصار نیز در لشکر امیر المؤمنین علیه السلام حضور داشتند. خزیمة بن ثابت یکی از شاخصترین افراد این گروه بود که داوطلبانه برای تثبیت و استقرار حکومت علوی تلاش میکرد و برای دفع دشمنان و مخالفین امر ولایت، سر از پا نمیشناخت. منذر بن جارود که از نزدیک شاهد ورود امام علی علیه السلام و لشکریانش به بصره و رویارویی دو لشکر بوده است، بعد از آنکه شاخصترین یاران امام علیه السلام را توصیف کرد، در مورد حضور خزیمة در جنگ جمل میگوید: «آنگاه دلاور دیگری را دیدم که در صف لشکریان علی علیه السلام نمایان شد. او که لباسی سفید و عمامه ای زرد داشت. شمشیری به گردن آویخته و کمانی را به شانه انداخته بود. او در حالی که بر اسبی اَشْقَر سوار بود و علمی را با خود حمل میکرد، در بین لشکریان آن حضرت برجستگی خاصی داشت. پرسیدم این مرد با این تجهیزات جنگی و ارادهای مصمّم و فولادین، چه نام دارد؟ گفتند: او خزیمة بن ثابت انصاری، معروف به ذو الشهادتین است.»(1)
وی همچنین میافزاید: «آنگاه که بنابه عللی امام علی علیه السلام پرچم را از محمد حنفیه باز پس گرفت، خزیمة بن ثابت به محضر امام علی علیه السلام آمد و گفت: یا امیر المؤمنین! امروز در این موقعیت حساس، محمد حنفیه را سرافکنده نفرمایید و همچنان او را پرچمدار لشکر حق باقی بگذارید. حضرت علی علیه السلام خزیمة را دعا کرد و دوباره عَلَم را به دست محمد حنفیّه سپرد.»(2)
این قطعات حساس تاریخی در جنگ جمل، نشانگر نقش فوق العاده خزیمة در این صحنههای نبرد حق و باطل بوده است و حاکی از استقامت و پایداری او در جبهه حق و در کنار ولیّ مطلق و مولای متّقیان علی علیه السلام میباشد.
حضور در صفّین
خزیمة در طول 26 سال که بعد از پیامبر صلی الله علیه وآله زندگانی کرد، لحظهای از امیر المؤمنین علیه السلام جدا نشد. وی بر اساس پیمانی که در حضور پیامبر صلی الله علیه وآله ، بهویژه در واقعه غدیر با علی علیه السلام بسته بود، همچنان تا آخرین لحظه زندگی ثابتقدم و استوار باقی ماند و در سختترین فرازهای تاریخی و در تندبادهای فتنه، خود را نباخت و در وصایت و ولایت امام علی علیه السلام ذرّهای ترد ید و شک به دلش راه نداد.
شورای نظامی
هنگامی که امام علی علیه السلام تصمیم گرفت برای دفع شرّ معاویه به سوی شام حرکت کند، برجستگان مهاجر و انصار را که خزیمة بن ثابت انصاری نیز در بین آنها دیده میشد، در یک شورای نظامی دعوت کرد و با آنها به گفتگو و رایزنی در مورد جنگ با معاویه پرداخت. امام علیه السلام بعد از حمد و ثنای الهی فرمود: «شما فرهیختگان مهاجر و انصار، صاحب رأی و طرفدار حق میباشید. ما قصد داریم برای مقابله با دشمن به سوی شام برویم. با ارائه نظرات و راهنماییهای خود ما را یاری کنید.»
پس از اینکه مطالبی بین آنان ردّ و بدل شد، سهل بن حنیف به نمایندگی از همه آنان به پا خواسته، گفت: یا امیر المؤمنین! ما تابع محض شماییم. با هر کس صلح کنی، ما هم صلح خواهیم کرد و با هر کسی از در جنگ وارد شوی، ما هم میجنگیم. رأی ما رأی شماست و هستی ما در اختیار شماست. هرگاه ما را بخواهی، لبّیک خواهیم گفت و اطاعت خواهیم کرد.»(1)
زمانی که امام علی علیه السلام و یارانش برای جنگ صفّین حرکت کردند، در نزدیکی منطقه صفّین و در نزدیکی دامنه کوهی وقت نماز مغرب رسید. آن حضرت با صدای دلنشین خویش اذان مغرب را گفت. زمانی که اذان تمام شد، پیرمردی با چهره ای نورانی و در حالی که موهای سر و صورتش به سفیدی گراییده بود از دامنه کوه ظاهر شده و گفت: «ای امیر مؤمنان! سلام و رحمت و برکات خداوند بر تو باد. مرحبا بر جانشین خاتم پیامبران و رهبر سعادتمندان و سرور اوصیای پیامبران!» علی علیه السلام پاسخ داد: بر تو باد سلام و درود خدا! حالت چطور است؟ پیرمرد نورانی گفت: «حالم خوب است. من منتظر روح القدس هستم.» سپس افزود: «من کسی را از تو سنگین بلاتر نمیدانم. امتحان تو از همه سختتر است و در مقابل، پاداش هیچ کس به اندازه تو نیست و در مقام و مرتبت، کسی به تو نخواهد رسید. ای برادرم! صبر کن و در برابر تمام ناملایمات و سختیهایی که به تو میرسد، بردباری پیشه ساز، تا به ملاقات دوست بروی.» پیرمرد در حالی که به اهل شام اشاره میکرد، اضافه نمود: «اگر این روسیاهان میدانستند که چه کیفر و عذابی در جنگ با تو به آنان خواهد رسید و چه عاقبت زشتی خواهند داشت، هر آینه دست از جنگ برداشته، در مقابل تو مقاومت نمیکردند.» سپس به اهل عراق و یاران علی علیه السلام اشاره نمود وگفت: «و اگر این چهرهه ای نورانی و یاران روسفید تو میدانستند چه پاداش و ثوابی در اطاعت فرامین تو دریافت خواهند نمود، آرزو میکردند که آنان را در راه تو قطعه قطعه کنند. و سلام و رحمت و برکات خداوند بر تو باد!»سپس پیرمرد در همان جای خودش در دامنه کوه از دیده ناپدید شد. بعد از این واقعه، عمار بن یاسر، ابو الهیثم بن التیّهان، ابو ایوب انصاری، عبادة بن الصامت، هاشم مرقال و خزیمة بن ثابت انصاری از شیعیان خالص امیر المؤمنین علیه السلام با مشاهده این واقعه و شنیدن آن سخنان شیوا و رسا گفتند: «یا امیر المؤمنین! این مرد که بود؟» حضرت فرمود: «او شمعون جانشین حضرت عیسی علیه السلام بود. خداوند متعال او را برانگیخت تا مرا در مقاومت و پایداری در جنگ با دشمنان به صبر و تحمل مشکلات توصیه کند.» آنان گفتند: «پدران و مادران ما فدای تو ای جانشین پیامبر صلی الله علیه وآله ! به خدا قسم تو را همانند رسول خدا یاری خواهیم کرد و از فرمان تو کسی سرپیچی نخواهد کرد، جز افراد شقی و بدبخت.» علی علیه السلام از آنان تشکّر نمود و آنان را دعا کرد.(1)در اینجا هم خزیمة بن ثابت به همراه دوستان و هم پیمانان خویش بر وفای به عهد با علی علیه السلام تأکید کرده، بر ثبات قدم و استواری در راه حق مجددا پیمان بست.
جبهه نبرد
از آنجایی که خزیمة یکی از رشیدترین مردان مدینه بود، مورّخان قطعه هایی از حضور او را در خطوط مقدّم جبهه های نبرد گزارش کردهاند. عبد الرحمن بن ابی لیلی میگوید: «من در جنگ صفّین حضور داشتم. مردی را دیدم که با محاسن سفید خویش در خطّ مقدّم جنگ حضور یافته است. او در حالی که عمّامه بر سر بسته و نقابی انداخته بود و به غیر از اطراف محاسن سفید او دیده نمیشد، به لشکر معاویه هجوم برده، با شدّت تمام میجنگید. گفتم: ای شیخ! آیا با مسلمانان این چنین مبارزه میکنی؟ او متوجّه من شده نقاب صورتش را کنار زد و به من گفت: من خزیمة بن ثابت انصاری هستم. از رسول خدا صلی الله علیه وآله شنیدم که میفرمود: در کنار علی علیه السلام با تمام کسانی که به جنگ او برخیزند، مبارزه کن.»(1)
آنچنان که از گزارشات تاریخی برمیآید، در جنگ صفّین خزیمة بن ثابت بعد از عمّار به شهادت رسید. او قبل از شهادت عمّار به طور عادی جنگ میکرد؛ امّا هنگامی که عمّار به شهادت رسید، او به خیمه آمده، غسل شهادت نمود و سپس با جدّیت فوق العاده راه مبارزه در پیش گرفت و با حملات شهادت طلبانه خویش، مبارزه را تا آخرین نفس ادامه داد و بالاخره در رکاب علی علیه السلام به شهادت رسید.(2)
بعد از شهادت وی، دخترش ضبیعه با سرودن اشعاری در شهادت پدرش گریست و اهداف بلند او را تشریح نمود.
ج. دفاع از حریم ولایت
یکی از مهمترین ویژگیهای شیعیان حقیقی، دفاع از ولایت و رهبری امام علی علیه السلام و ائمّه اطهار علیهم السلام میباشد. خزیمة بن ثابت در مراحل مختلف زندگیش، بارها این موضوع را به اثبات رساند و سختترین تندبادهای فتنهها را با سربلندی و پیروزی پشت سر گذاشت.
غیرت دینی
روزی عدّهای در حضور خزیمة و یارانش از روی جهل و نادانی و یا به خاطر حسد، علیه حضرت علی علیه السلام بدگویی کرده، سخنان ناروایی بر زبان میراندند. خزیمة به همراه عدّهای از یاران خویش، مانند: سلمان فارسی، ابوذر، مقداد بن اسود، عمّار یاسر، ابو هیثم بن تیّهان و عامر بن واثله به حضور پیامبرصلی الله علیه وآله رسیدند. ابو سعید خدری که در آن لحظه در محضر پیامبر بود، میگوید: «من در مجلس پیامبر صلی الله علیه وآله بودم که خزیمة و دوستانش با حالتی غمگین و ناراحت به حضور پیامبر وارد شده، در مقابل آن حضرت نشسته، به گفتگو پرداختند:
ـ یا رسول اللّه! پدران و مادران مافدای تو باد! ما در مورد برادر و پسرعموی شما از عدّهای سستایمان مطالبی میشنویم که شدیدا ما را ناراحت میکند. اجازه فرمایید با آنان برخورد کنیم.
ـ آنان درباره برادر و پسرعمویم علی بن ابیطالب چه میگویند؟
ـ مثلاً آنان میگویند: «اینکه علی علیه السلام اوّلین مردی است که به اسلام ایمان آورده، برای او هیچگونه امتیازی محسوب نمیشود؛ زیرا او در کودکی به دین اسلام گرویده است و این گونه سبقت گرفتن برای او فضیلتی نیست.» و امثال این مطالب را اظهار میکنند.
ـ آیا این سخن شما را ناراحت کرده است؟
ـ بلی، به خدا قسم ما از این گونه سخنان غیر منصفانه در مورد مولایمان علی علیه السلام ناراحت و دلآزرده هستیم.
پیامبر صلی الله علیه وآله آنگاه که ناراحتی آنان را دید، برای آنان داستان حضرت ابراهیم و موسی و عیسی علیهم السلام را متذکّر شد و تلاشهای اهل باطل را در مبارزه با آنان بیان کرد و سپس در رابطه با تحقّق یافتن وعده الهی در پیروزی مردان حقّ بر اهل باطل، مطالبی را مفصّلاً به آ نان گوشزد نمود و در ادامه به فضایل و مناقب علی علیهالسلام قبل از تولّد و بعد از آن اشاره فرمود و سخنان مبسوطی در فضیلت و برتری اهل بیت علیهم السلام ایراد کرد.
بعد از شنیدن این سخنان، سلمان فارسی و همراهان او ـ که خزیمة بن ثابت انصاری در میان آنان بود ـ در حالی که با خوشحالی از محضر پیامبر بلند میشدند، یکصدا میگفتند: ما پیروز و سربلند خواهیم بود. پیامبر فرمود: بلی، شما سعادتمند و سربلند هستید و بهشت برای شما و امثال شما آفریده شده و جهنّم برای دشمنان شما و ما آماده شده است.»(1)
در جلسه بیعت با علی علیه السلام
پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله در مورد مسئله مهم جانشینی خویش بارها اقدام نموده، ولایت و وصایت علی علیه السلام را بعد از خویش به مسلمانان گوشزد میکردند و چون عدهای منافق در بین یاران آن حضرت وجود داشت،حضرت در جلسات مختلف مسئله مهم ولایت را طرح میفرمودند و برای علی علیه السلام از مسلمانان بیعت میگرفتند. در این زمینه بعضی از روایات را که حاکی از حضور خزیمة بن ثابت در آن جلسات است، در اینجا میآوریم:
1. سلام بر امیر مؤمنان علی علیه السلام
روزی بریدة بن حصیب اسلمی به حذیفة بن یمان گفت: «ای پسر یمان! به خدا سوگند! در یک مجلسی که خودم شاهد بودم، پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله به اصحاب خود دستور داد که به علی علیه السلام به عنوان امیر المؤمنین سلام کنند. [و امامت او را بعد از پیامبر به رسمیت بشناسند.[ آن روز من و برادرم عمّار به همراه پیامبر صلی الله علیه وآله در نخیل بنی نجار بودیم که علی بن ابی طالب علیه السلام به آنجا آمد. او سلام گفت و ما هم جواب دادیم. آنگاه پیامبر گوشهای را به علی علیه السلام نشان داد و فرمود: ای علی! آنجا بنشین! و او چنین کرد. سپس مردان دیگری از مسلمانان آمدند و پیامبر به آنان امر کرد که به علی علیه السلام به عنوان امیر مؤمنان سلام کنند و آنان چنین کردند تا اینکه ابو بکر و عمر داخل شدند. پیامبر همان سخن را به آنان یادآور شد. آن دو به عنوان اعتراض گفتند: آیا این فرمان خدا و رسول است؟ حضرت فرمود: آری. آنان نیز چنین کردند. سپس سلمان و ابوذر داخل شدند و پیامبر به آنان نیز همان سخن را فرمود و آنان بدون چون و چرا سخن پیامبر را اجرا کردند. تا اینکه خزیمة بن ثابت و ابو هیثم بن تیّهان آمده، سلام گفتند. آنان بعد از شنیدن امر پیامبر صلی الله علیه وآله بدون اینکه حرفی بزنند یا سؤالی بکنند، به علی علیه السلام در حضور پیامبر و یاران به عنوان امیر مؤمنان سلام دادند. سپس سایر مسلمانان از مهاجر و انصار آمدند و طبق دستور پیامبر عمل نمودند.»(1)
2. حضور در ماجرای غدیر
2. داستان غدیر خم نقطه عطفی در تاریخ اسلام و اوج ابلاغ رسالت پیامبر صلی الله علیه وآله به شمار میرود و همه فرقهها و گروههای مسلمانان، در اصل این قضیه اتفاق نظر دارند. خزیمة بن ثابت در آن روز به یادماندنی نیز فرصت یافت که آن حادثه با عظمت را از نزدیک نظاره کرده، با مولای خویش تجدید عهد نماید و آن واقعه عظیم را به ذهن خود بسپارد. زمان به سرعت سپری شد و روز مظلومیت علی علیه السلام رسید. آن حضرت آن روز از مردم مسلمان شهادت خواسته، گواهی طلبید. در حالی که بعضی از اصحاب پیامبر صلی الله علیه وآله آن روز شهادت خود را کتمان کرده، بر روی حقایق مسلّم تاریخی پرده نسیان کشیدند، خزیمة بن ثابت در ردیف اولین کسانی بود که با شجاعت و صلابت به واقعه غدیر گواهی داد و بر حقانیت علی علیه السلام و خطبه معروف پیامبر تأکید ورزید.(1)
البته اظهار عشق و محبت و بیعت خزیمة با جانشین حقیقی پیامبر، به این موارد ختم نمیشود؛ زیرا به شهادت تاریخ، او نه تنها در گفتار و بیعت ظاهری با آن حضرت همراهی مینمود، بلکه از هر فرصت به دست آمده استفاده کرده، ارادت خویش را در عمل اثبات میکرد.
مقاومت در مقابل جبهه نفاق
در احتجاج طبرسی آمده است: زمانی که بعد از رحلت پیامبر صلی الله علیه وآله امواج فتنهها برخاست و جریان ولایت از امیر مؤمنان علیه السلام به سوی دیگران منحرف شد، دوازده نفر از بزرگان مهاجر و انصار مصمّم شدند که از این انحراف جلوگیری نموده، مسیر رهبری اسلام را به محور واقعی آن، یعنی علی علیه السلام منتقل نمایند. امام صادق علیهالسلام ضمن اشاره به آن واقعه مطالبی فرمودهاند که ما با تکیه بر گفتار آن حضرت، خلاصهای از آن را که مربوط به موضوع مورد بحث میباشد، نقل میکنیم: «دوازده نفر از نخبگان مهاجر و انصار (شش نفر آنان از مهاجرین به نامهای خالد بن سعید بن العاص (از بنی امیه)، سلمان فارسی، ابوذر غفاری، مقداد بن اسود کندی، بریده اسلمی، عمّار بن یاسیر و شش نفر دیگر از انصار به نامهای ابو هیثم بن التیّهان، سهل و عثمان فرزندان حنیف، خزیمة بن ثابت معروف به ذو الشّهادتین، ابی بن کعب و ابو ایّوب انصاری) تصمیم گرفتند که در برابر این جریان منحرف ایستادگی نموده، از آن جلوگیری کنند. وقتی با علی علیهالسلام مشورت نمودند، حضرت آنان را از توسّل به زور برحذر داشت و به آنان توصیه کرد که این کار را در پرتو سیره و سخن رسول خدا با دلیل و منطق انجام دهند و آن همه احادیث و گفتار و رفتار پیامبر را به منحرفین گوشزد نمایند. آنان طبق رهنمودهای علی علیه السلام از مبارزه مسلّحانه دست کشیدند و در روز جمعه به مسجد پیامبر صلی الله علیه وآله رفتند و آن گاه که ابو بکر بر منبر پیامبر صلی الله علیه وآله نشسته بود، آنها در مقابل او نشستند و به گفتگو و مناظره مشغول شدند. آنان هر کدام با منطق و سخنان ویژهای به احتجاج پرداخته، توصیههای خداوند و پیامبرش را در رابطه با ولایت و جانشینی علی علیه السلام بعد از پیامبر صلیاللهعلیهوآله بیان نمودند.
هشتمین شخص، جناب خزیمة بن ثابت بود. هنگامی که نوبت به وی رسید، به پا خواسته، گفت: ای مردم! آیا میدانید که رسول خدا شهادت مرا به تنهایی میپذیرفت و پذیرش شهادت من، نیاز به گواهِ دیگری نداشت؟ گفتند: بلی، [همه از این موضوع اطلاع دارند.[ سپس افزود: پس شاهد باشید من از رسول خدا صلی الله علیه وآله شنیدم که فرمود: «اهل بیت من معیار جدایی حق و باطل هستند. و آنان پیشوایانی هستند که شایستگی پیروی دارند.» من آنچه را که شنیده بودم و میدانستم اعلان کردم. «ما عَلَی الرَّسُولِ اِلاَّ الْبَلاغُ الْمُبِینُ».(1)و سپس دیگران به پا خواسته، سخنان خود را مطرح نمودند.»(2)
همچنان که ملاحظه میشود، خزیمة بن ثابت در مبارزه با انحرافات و جریانهای نفاقآمیز، جدّیت تمام داشت و با تمام وجود تلاش مینمود. در روایت دیگری آمده است که خزیمة این جمله را نیز افزود: «ای مردم! گواهی میدهم که من از پیامبر شنیدم که فرمود: بعد از من، امام شما علی علیهالسلام است؛ زیرا او داناترین ودلسوزترین فرد برای امت من میباشد.»(1)
2. خزیمة در منظر اهل بیت علیهم السلام
صداقت در گفتار و کردار، استقامت و پایداری در ایمان و عقیده، جاننثاری در راه حق، آشنایی با قرآن و حفظ آن و داشتن سایر صفات پسندیده، از جمله عواملی است که خزیمة را در منظر خاندان عصمت و طهارت جایگاه ویژهای بخشیده بود. مقام و منزلت او در نزد پیامبرصلی الله علیه وآله و علی علیه السلام بر هیچیک از دانشمندان و مورّخین شیعه و سنّی پوشیده نیست. حتی مورّخین متعصّب و مخالف نتوانستهاند علاقه پیامبر صلی الله علیه وآله و علی علیه السلام را به او نادیده بگیرند. ما در اینجا به مواردی از این عشق و علاقه متقابل اشاره میکنیم:
خزیمة در نزد پیامبر بزرگوار اسلام صلی الله علیه وآله از موقعیت خاصی برخوردار بود؛ چنانکه از داستان گواهی دادن وی برمیآید، وی تنها کسی است که پیامبر لقب ذو الشهادتین به او داد. او از این امتیاز در موارد مختلفی، از جمله در مناظره با ابی بکر و در جمع قرآن و گواهی دادن به حدیث غدیر و غیره به خوبی استفاده میکرد. همچنین از بعضی روایاتی که نقل کردیم، معلوم میشود که او در ردیف یاران درجه اوّل پیامبر، همچون سلمان، ابوذر و مقداد بود که حضرت ختمی مرتبت بارها به آنان مژده بهشت داد. در خطبه 182 نهج البلاغه، حضرت علی علیه السلام از وی به عنوان برادر، قاری قرآن، مطیع فرمان حق، عامل به دستورات شریعت، احیا کننده سنّت پیامبر صلی الله علیه وآله ، نابود کننده بدعتها و پیرو صمیمی رهبر و مقتدای خویش نام برده و در فراق او و یارانش تأسّف میخورد و در جدایی آنان اشک میریزد.
امام صادق علیه السلام در یک روایتی ضمن شمارش احکام دین و دستورات شریعت اسلام میفرماید: «دوست داشتن مؤمنین حقیقی (آنانکه بعد از پیامبر تغییر عقیده نداده، از راه حق منحرف نشدند)، مانند: سلمان فارسی، ابیذر غفاری، مقداد بن اسودکندی، عمار بن یاسر، جابر بن عبد اللّه انصاری، حذیفة بن یمان، ابو هیثم بن تیّهان، سهل بن حنیف، ابو ایوب انصاری، عبد اللّه بن صامت، عبادة بن صامت، خزیمة بن ثابت معروف به ذو الشهادتین، ابی سعید خدری و کسانی که مثل اینها بوده یا دنبالهرو آنان باشند، بر همگان واجب است.»(1)
همچنین شیخ صدوق رحمهالله در عیون الاخبار روایتی را قریب به این مضمون از حضرت امام رضا علیه السلام نقل میکند که در آن روایت هم امام هشتم علیه السلام دوست داشتن خزیمة و یارانش را جزء دین و از مرام اهل یقین و ائمه معصومین علیهم السلام میداند.(2)
3. خزیمة در منظر دانشمندان
1. مرحوم علاّمه مامقانی بعد از نقل شمّهای از فضایل و روایات وارده در مورد خزیمة بن ثابت میگوید: «اگر این همه روایات و دلایل در مورد خزیمة نبود، در اثبات عدالت او تنها کلام پیامبر صلی الله علیه وآله کافی بود که او را ذو الشهادتین نام نهاد. بدیهی است که قبول شهادت بدون احراز عدالت میسّر نخواهد بود.»(3)
2. شیخ طوسی، خزیمة بن ثابت را از یاران نزدیک پیامبر صلی الله علیه وآله و علی علیه السلام به شمار آورده است.
3. فضل بن شاذان میگوید: «او از مسلمانان سابقهداری است که بعد از پیامبر صلی الله علیه وآله پیوسته در کنار امیر المؤمنین علیه السلام باقی ماند.»(4)
4. خیر الدین زرکلی، از دانشمندان اهل سنّت، در کتاب الاعلام مینویسد: «خزیمة بن ثابت بن فاکه بن ثعلبه انصاری مکنّی به ابو عمّاره از اصحاب پیامبرصلی الله علیه وآله میباشد. او در ایّام جاهلیت و بعد از ظهور اسلام، از اشراف قبیله اوس و از قهرمانان پیشتاز آن قبیله بوده است. خزیمة که در مدینه سکونت داشت، در روز فتح مکه علمدار بنی خطمة (تیرهای از قبیله اوس) بود. او در زمان حکومت علی بن ابی طالب علیهالسلام زنده بود و به همراه او در جنگ صفّین حاضر گردید و درهمان جنگ کشته شد.»
بخاری، مسلم و دیگران در مورد خزیمة بن ثابت در حدود 38 حدیث نقل کردهاند.(1)
5. جمال الدین المزی، (654 ـ 742 ق)، از شخصیّتنگاران اهل سنّت، در تهذیب الکمال آورده است: «خزیمة بن ثابت از اهالی مدینه و از قبیله خطمة (شاخهای از اوس) میباشد. کنیه او ابو عمّاره و معروف به ذو الشهادتین است. خزیمة در جنگهای بدر و اُحُد و بعد از آن در تمام صحنههای مبارزه به همراه پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله حاضر شده و در روز فتح مکه حضور فعال و چشمگیری داشته است.»(2)
6. ابن حجر عسقلانی ضمن اشاره به مطالب یاد شده، مینویسد: «او از پیامبر روایاتی نقل کرده است و فرزندش عماره و جابر بن عبد اللّه انصاری و دیگران نیز از او نقل روایت کردهاند. بعد از ظهور دین مبین اسلام، او به همراه عمیر بن عدی با بُتپرستی مبارزه میکرد و بتها را میشکستند. خزیمة در جنگ صفّین و در سال 37 بعد از قتل عمّار یاسر کشته شد.»(3)چنانکه از اظهار نظر این شخصیتهای دانشمند ـ اعم از شیعه و سنّی ـ برمیآید، خزیمة بن ثابت در طول ده سال زندگی پیامبر در مدینه، همواره در کنار پیامبر صلی الله علیه وآله و یاران با وفای ایشان بوده و در مواقع حساس و ضروری با تمام وجود از سنگر اسلام حمایت کرده است؛ امّا نکتهای که در اینجا قابل دقت میباشد، این است که عدهای از دانشمندان اهل تسنّن سعی کردهاند تلاشهای خزیمة را بعد از رحلت پیامبر صلی الله علیه وآله در دفاع از اهل بیت و رهبری علی علیه السلام نادیده گرفته و یا کمرنگ جلوه دهند.
4. فرزندان
خزیمة بن ثابت در طول زندگانی پرافتخار خویش حماسههای جاویدانی را آفرید. او علاوه برفعالیتهای یاد شده در زمینههای سیاسی، اجتماعی، نظامی و فرهنگی، به تربیت و تعلیم فرزندان شایستهای نیز همّت گماشت.
عماره، بزرگ ترین فرزند وی، در ردیف محدّثین محسوب میشود و روایات متعدّدی را در موضوعات حقوق، دعا، تاریخ و... به واسطه پدرش و سایر اصحاب از پیامبر صلی الله علیه وآله نقل نموده است.
در کتاب معرفة الثقات میگوید: «عمارة بن خزیمة بن ثابت، مدنی و از تابعین میباشد. او مورد اعتماد است.»(1)ابن حیان در مشاهیر علماء الامصار آورده است: «ابو محمد عمارة بن خزیمة بن ثابت در سال 105 درگذشت.»(2)بخاری در تاریخ الکبیر از فرزند دیگر خزیمة، بنام یزید بن خزیمة روایت نقل کرده است.(3)نصر بن مزاحم (متوفی 212 ه ق) در کتاب وقعة الصفین از دختر خزیمة نام برده و اشعاری را از او در رثای پدر بزرگوارش نقل میکند. این دختر که ضبیعة بنت خزیمة بن ثابت نام دارد، در شهادت پدرش در جنگ صفین اشعاری سروده است که حکایت از آگاهی و فضیلت او دارد. بخشهایی از ترجمه سروده وی چنین است:
«چشمهای من! در فراق خزیمة کشته احزاب با باریدن اشکها به من نیکی کنید. آنان ذو الشهادتین را از روی ظلم و ستم کشتند. او و یارانش در یاری مولای عادل خویش، تا کام مرگ پیش رفتند. خداوند لعنت کند گروهی را که او را به شهادت رساندند و آنان را دچار ذلّت و بلاها بگرداند.»(4)
آثار و روایات
خزیمة براساس علاقهای که به نشر و گسترش معارف و احکام شریعت اسلام داشت، یکی از محورهای فعالیتهای خود را در این زمینه قرار داده بود. او مشتاقانه در محضر پیامبر صلی الله علیه وآله حاضر شده، معارف الهی را فرا میگرفت و آن را به دیگران میآموخت. اسامی افرادی که از او حدیث فرا گرفتهاند، در منابع مختلف ذکر شده است. جابر بن عبد اللّه انصاری، عمّارة بن عثمان بن حنیف، عمرو بن میمون ازدی، ابراهیم بن سعد، ابو عبد اللّه جدلی، عبد اللّه بن یزید، عبد الرحمن بن ابی لیلی، ابن یسار و دو فرزندش، عمّارة بن خزیمة و یزید بن خزیمة از جمله کسانی هستند که از او حدیث آموخته، نقل کردهاند.(1)علاّمه مجلسی او را در شمار تعداد بسیاری از راویان حدیث غدیر یاد کرده است. علاوه بر حدیث غدیر، دانشمندان علم حدیث روایات متعدّدی را هم از او در موضوعات مختلفی همچون: تجارت، حقوق، عبادات، مسائل خانواده، احکام حج، موضوعات قرآنی، حدود، آداب معاشرت و سایر زمینه ها نقل کردهاند. در خاتمه این مقاله اشاره به یک نمونه از روایات خزیمة مناسب مینماید:
عَنْ خُزَیْمَةِ بْنِ ثابِتٍ قالَ رَسُولُ اللّهِ صلی الله علیه وآله : «اِتَّقُوا دَعْوَةَ الْمَظْلُومِ فَاِنَّها تَحْصُلُ عَلَی الْغَمامِ لِقَولِ اللّهِ عَزَّ وَجَلَّ وَعِزَّتِی وَجَلالِی لاََنْصُرَنَّکَ وَلَوْ بَعْدَ حِینٍ؛(2) خزیمة بن ثابت از رسول خدا صلی الله علیه وآله چنین نقل کرده است: از نفرین مظلوم بترسید، چون که آه و دعای او در روی ابر حمل میشود. [و هر لحظه ممکن است اثر آن بر ستمکار فرود آید.] برای اینکه خداوند عزیز و جلیل فرمود: به عزّت و جلالم سوگند! تو را یاری خواهم کرد؛ گرچه بعد از مدتی باشد.»
خزیمة بن ثابت، بعد از عمری تلاش و کوشش در راه استقرار حکومت حیاتبخش اسلام و ایثار و فداکاری در گسترش فرهنگ اهل بیت علیهم السلام ، در سال 37 ه ق در جنگ صفّین و در رکاب مولایش امیر مؤمنان علی علیه السلام جان خویش را فدای اسلام و قرآن نمود و به فیض عظمای شهادت رسید.
نویسنده : پاک نیا، عبدالکریم
پایان مقاله
محل قبر خزیمةبن ثابت در صفّین ناشناخته است
(الاشارات الی معرفة الزیارات، علیبن ابی بکر هروی، ص۶۲.)