نورالأصفیاء

مسجدومجتمع فرهنگی،آموزشی وپژوهشی حضرت نورالأصفیاء عجل الله تعالی فرجه الشریف

نورالأصفیاء

مسجدومجتمع فرهنگی،آموزشی وپژوهشی حضرت نورالأصفیاء عجل الله تعالی فرجه الشریف

نورالأصفیاء
آخرین نظرات

ترجمه کتاب الفتن ابوصالح سلیلی - بخش اول

پنجشنبه, ۱۴ دی ۱۳۹۱، ۱۰:۰۲ ق.ظ

بسم الله ...

ترجمه کتاب الفتن ابوصالح سلیلی

نویسنده: السید ابن طاووس
مترجم: محمدهادی هدایت


بسم الله الرحمن الرحیم
سلام و درود خداوند بر بزرگ پیامبرانش، محمد و خاندان طاهر او. علی بن موسی بن جعفر بن محمد بن طاوس العلوی الفاطمی چنین می گوید:
خداوند جل جلاله را به راستی در هر حالی حمد می کنم، از زمانی که نعمت های خداوند شامل حالم شده و تاکنون که در نعمتش غرقم، بدون آن که لحظه ای آن نعم الهی به من نرسد. او را به برترین صفات کمالش حمد و سپاس می گویم که حدی ندارد و شهادت می دهم که خدایی جز او نیست، شهادتی که خالصانه است نه به خاطر نعمت هایی که عطا فرموده است. 

گواهی می دهم جدم محمد صلی الله علیه و آله و سلم برترین و شناخته شده ترین فردی است که حامل اسرار و انوار الهی است و مردم را به بالاترین جایگاه های نور هدایت کرد و شهادت می دهم که جانشینان او علیهم السلام در جهت حفظ ناموس دین و شعائر و نگهداری آن در برابر دشمنان حیله گر با چهره گشایی از پرتو خورشید و نور ماه حقیقت، باید خود سوار بر کشتی قدرت( علمی و عملی) و مرکب های راهبر نبوی باشند و لباس عصمت و پاکی و جلالت برازنده ی قامت آنهاست که راه پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم را بپیمایند و خطر دشمنان را بزدایند تا آن چه را خداوند متعال با ما در قرآن سخن گفته است راست بینگارند، همان گونه که فرمود:« وَ اللهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْکَافِرُونَ‌»(1)؛ حتی اگر افراد بی ایمان خوششان نیاید خداوند نور و پرتو خود را کامل می کند.
قصد من این است که آن چه را که به طور تصادفی در کتاب الفتن تألیف سلیلی فرزند احمد بن عیسی بن شیخ الحسائی یافته ام، ضمیمه مطالب قبلی نمایم. وی از راویان حدیث و سنی مذهب است و اگر چیزی مخالف واقع بیان شود گناه و خطای آن بر عهده راویان حدیث است و هیچ گونه مسئولیتی بر عهده من نخواهد بود چون آن احادیث را اگر خدا بخواهد چه نقل مستقیم و چه نقل به مضمون از آن کتاب بازگو می کنم.
نسخه ای که از آن استنساخ صورت گرفته است، متعلق به مدرسه «مزکی»، واقع در کناره غربی واسطیّه است که تاریخ نگارش آن به 307هجری برمی گردد.

«بخش 1»عمر دنیا:

از ابن عباس نقل شده است: دنیا جمعه ای از جمعه های آخرت است که مدت آن هفت هزار سال است و تاکنون شش هزار و صد سال آن سپری شده است و صدها سال خواهد گذشت و انسان یکتاپرستی در طول این سال ها پیدا نخواهد شد. کعب الاحبار می گوید: دنیا شش هزار سال است. از وهب نیز همین مطلب نقل شده است. در حدیث مرفوعی از ابن رمل الجهنی آمده: به رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم عرض کردم: در عالم رؤیا دیدم در مسیری راه می پیمایم که به مرغزاری منتهی می شود. وقتی به آخر آن رسیدم شما را بر آخرین پله منبر هفت پله ای دیدم.
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم جواب دادند: تعبیر خواب تو این است که عمر دنیا هفت هزار سال است و من در قسمت پایانی آن قرار گرفته ام.

«بخش2»غربت اسلام:

عبدالله بن عباس از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم نقل می کند: رشد اسلام در غربت اتفاق افتاد و به زودی به همان وضعیت باز خواهد گشت پس خوشا به حال غریبان! عرض شد: غریبان چه کسانی هستند؟ جواب داد: کسانی که با وجود رواج فساد میان مردم به اصلاح( و هدایت) ‌امور می پردازند.

«بخش3»از بین رفتن دانش با وجود کتاب الهی در جامعه:

ابی امامه از رسول خدا نقل می کند: به فراگیری علم رو آورید قبل از اینکه از بین برود. سؤال شد: چگونه علم از میان می رود در حالی که کتاب خدا در میان ماست؟ حضرت خشمناک شدند و فرمودند: مادرهایتان به عزایتان! آیا تورات و انجیل در میان بنی اسرائیل نبود و با این وجود به آنها فایده ای نرساند.(از بین) رفتن علم به (از بین) رفتن حاملان علم است و این جمله را سه بار تکرار نمودند.

«بخش4»ستایش خرد:

از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم نقل شده است: زمانی که خداوند عقل را آفرید به او فرمان داد تا پشت کند، او هم روی خود را گرداند. آن گاه به او دستور داد تا گامی به جلو نهد. او هم این کار را کرد. خداوند تبارک و تعالی او را مورد خطاب قرار داد: برای خودم موجودی را از تو دوست داشتنی تر نیافریدم و کسی نزد من از تو گرامی تر نیست. به وسیله(‌و به خاطر ) تو است که می گیرم و می دهم و می شناسانم، ثواب و عقاب هم بر تو خواهد بود.

«بخش 5»فرارسیدن زمانی که عقل مردمان دچار انحراف می شود:

حذیفه از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم نقل کرده: زمانی خواهد آمد که به حدی عقل های مردم دچار انحراف خواهد شد که یک نفر عاقل( واقعی) پیدا نمی شود.

«بخش6»عذاب قبر و دوشاخه تر( جریدتین):

ابن عباس از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم می گوید: ایشان از کنار دو قبر عبور کردند و فرمودند که صاحبان این دو قبر عذاب می شود ولی عذابشان شدید و زیاد نیست. یکی از آنها سخن چینی می کرد و دیگری برای ادرار کردن به جای خلوتی نمی رفت. حضرت دو ترکه تر را برداشت و به دو قسمت تقسیم کرد و هر یک را در خاک قبر آن دو میت فرو کرد. سؤال شد ای رسول خدا چرا چنین کاری را انجام دادید؟ پاسخ داد: شاید تا زمانی که دو چوب خشک نشده اند مقداری از عذابشان کم شود.

«بخش7» انکار آن چه در دل به آن ایمان داشتند:

انس بن مالک می گوید: هنگامی که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم را دفن کردیم هنوز خاک روی دستمان را نتکاندیم که آن چه را در دل هایمان به آن ایمان داشتیم انکار کردیم.

«بخش 8» امامت امیرالمؤمنین علیه السلام و حوادث روزگار ایشان:

زربن حبیش می گوید: شنیدم که علی بن ابی طالب علیه السلام به مردم می گوید: من چشم فتنه را درآوردم و اگر من نبودم کسی با اهل جمل، صفین و نهروان نمی جنگید، قبل از آن که مرا از دست دهید- چه کشته شوم و چه به مرگ طبیعی بمیرم- از من بپرسید و البته شقی ترین انسان ها با ضربه ای که بر سرم می زند محاسنم را از خون سرم خضاب می کند و این چنین کشته می شوم. به خدایی که دانه را شکافت و مخلوقات را آفرید تا قیامت از هر گروه صد نفری که دیگری را گمراه و یا هدایت می کند، بپرسید من شما را از رهبر، پیشوا و رجزخوان و شعاردهنده آن گروه آگاه می کنم.
عبدالله بن شریک از ایشان روایت می کند: رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به من فرمان داد تا با ناکثین و مارقین و قاسطین بجنگم(اهل جمل، صفین و نهروان) و اگر دستور جنگ چهارمی را صادر کرده بود با آنها هم جنگیده بودم.

«بخش9»خیانت به علی بن ابی طالب علیه السلام:

ربیعه المالکی از علی علیه السلام نقل می کند: او بر منبر کوفه نشسته بود و می گفت: پیامبر امّی مسئولیت خیانت امت را بر دوش من گذاشته است. نویسنده کتاب همچنین ذیل زندگی نامه ابوموسی اشعری از نبی صلی الله علیه و آله و سلم نقل می کند: امت اسلامی به زودی به علی علیه السلام خیانت می ورزند.

«بخش10»برحذر داشتن عائشه از کاری که در بصره انجام داد(جنگ جمل):

ابن عباس از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم نقل کرد: ای کاش می دانستم که سگ های حَوْأب به کدامیک از شما پارس می کنند در حالی که در سمت راست و چپش عده ی بسیاری کشته شده اند.

«بخش11» کشته شدن طلحه در جنگ جمل توسط مروان:

قیس بن ابی حازم گفت: در جنگ جمل مروان تیری به زانوی طلحه زد به طوری که خون از آن جاری شد. وقتی زخم را می بستند خون بند می آمد و زمانی که آن را رها می کردند دوباره خون جاری می شد و دوباره زخم را می بستند ولی با بستن زخم زانو دچار ورم می شد. طلحه به آنان خطاب کرد: به زخم کاری نداشته باشید این تیری بود که خداوند آن را فرستاده و بر اثر همین جراحت از دنیا رفت. او را کنار ساحل« کلأ» دفن کردند. بعضی از اقوامش او را در عالم رؤیا دیدند که می گوید: آیا مرا از دست این آب راحت نمی کنید؟ به این آب، سه بار غرق شده ام. زمانی که قبر او را شکافتند چنان پر آب بود که گویا در آن گیاهی روییده است. وقتی آب را خارج کردند متوجه شدند زمین ریش و صورتش را- که زیر آب قرار گرفته- خورده بود. لذا خانه ای از خانه های ابی بکره را خریدند و او را در آن خانه دفن کردند.

«بخش 12» اعتراف زبیر به نهی پیامبر از جنگ با علی علیه السلام:

روایت شده است: علی علیه السلام زبیر را مورد خطاب قرار داد و فرمود: ای زبیر به خدا سوگند! آیا از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم نشنیدی که می گفت: تو با من می جنگی و در آن حالت ظالم و ستمکار تو هستی؟ زبیر جواب داد: خیر( من ظالم نیستم) و آن حدیثی را هم که گفتی فراموش کرده ام.

«بخش13»ادعای معاویه برای حکومت:

سعید بن سوید می گوید: معاویه برای مردم خطبه را خواند و گفت: من با شما بر سر روزه و یا نماز نجنگیدم، بلکه تنها برای اینکه بر شما تسلط پیدا کنم پیکار کردم و برعکس خواسته شما من از جانب خدا مأمورم که بر شما حکمرانی کنم.

«بخش14»گروه طغیانگر:

عائشه از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم نقل کرده که به عمار فرمود: گروه طغیان گر تو را می کشند.

«بخش15»یاوران علی علیه السلام:

سعیدبن جبیر از علی علیه السلام نقل کرده: هشتصد نفر از انصار و هفتصد نفر از کسانی که در بیعت رضوان با پیامبر بیعت نمودند همراه و یاور علی علیه السلام بودند. همچنین ابن اسرائیل از حکم نقل می کند: هشتاد نفر از اهل بدر یا دویست و پنجاه نفر از کسانی که با پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم زیر درخت پیمان(بیعت رضوان) بستند(همراه حضرت علیه السلام بودند). در روایتی آمده: در جنگ صفین اویس قرنی در سپاه علی علیه السلام حضور داشت.
پایان بخش اول/راسخون
۹۱/۱۰/۱۴
منتظران ظهور/ مجتبی دهقانی پوده

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">