نورالأصفیاء

مسجدومجتمع فرهنگی،آموزشی وپژوهشی حضرت نورالأصفیاء عجل الله تعالی فرجه الشریف

نورالأصفیاء

مسجدومجتمع فرهنگی،آموزشی وپژوهشی حضرت نورالأصفیاء عجل الله تعالی فرجه الشریف

نورالأصفیاء
آخرین نظرات

ویژه نامه روز بیست و یکم ضیافت الهی

يكشنبه, ۱۲ فروردين ۱۴۰۳، ۰۸:۱۵ ب.ظ

بسم الله

دعای روز بیست و یکم

اَللّهُمَّ اجْعَلْ لى فیهِ اِلى مَرْضاتِکَ دَلیلاً وَلا تَجْعَلْ لِلشَّیْطانِ فیهِ عَلَىَّ سَبیلاً وَاجْعَلِ الْجَنَّةَ لى مَنْزِلاً وَمَقیلاً یا قاضِىَ حَواَّئِجِ الطّالِبینَ
خدایا برایم در این ماه دلیلى به موجبات خوشنودى خود مقرر فرما و راهى براى تسلط شیطان بر من باقى مگذار و بهشت را منزل و آسایشگاهم قرار ده اى برآرنده حاجات جویندگان
منبع: مفاتیح الجنان

زلال وحی

تفسیر سوره قدر(قسمت اول)
سوره قدر مکى است و پنج آیه دارد
سوره قدر آیات 1 - 5
بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
إِنَّا أَنزَلْنَاهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ * وَمَا أَدْرَاکَ مَا لَیْلَةُ الْقَدْرِ * لَیْلَةُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِّنْ أَلْفِ شَهْرٍ *
تَنَزَّلُ الْمَلَائِکَةُ وَالرُّوحُ فِیهَا بِإِذْنِ رَبِّهِم مِّن کُلِّ أَمْرٍ * سَلَامٌ هِیَ حَتَّى مَطْلَعِ الْفَجْرِ * .
ترجمه آیات
به نام خداوند رحمان و رحیم.ما این قرآن عظیم الشان را(که رحمت واسع و حکمت جامع است) در شب قدر نازل کردیم(1).
و تو چه مى‏دانى شب قدر چیست؟(2).
شب قدر(در مقام و مرتبه)از هزار ماه بهتر و بالاتر است(3).
در این شب فرشتگان و روح(یعنى جبرئیل)به اذن خدا از هر فرمان(و دستور الهى و سرنوشت‏خلق) نازل مى‏شوند(4).
این شب رحمت و سلامت و تهنیت است تا صبحگاه(5).
بیان آیات
این سوره نزول قرآن در شب قدر را بیان مى‏کند، و آن شب را تعظیم نموده از هزار ماه بالاتر مى‏داند، چون در آن شب ملائکه و روح نازل مى‏شوند، و این سوره، هم احتمال مکى بودن را دارد، و هم مى‏تواند مدنى باشد، و روایاتى که درباره سبب نزول آن از امامان اهل بیت (علیهم السلام) و از دیگران رسیده خالى از تایید مدنى بودن آن نیست، و آن روایاتى است که دلالت دارد بر اینکه این سوره بعد از خوابى بود که رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم)دید، و آن خواب این بود که دید بنى امیه بر منبر او بالا مى‏روند، و سخت اندوهناک شد، و خداى تعالى براى تسلیتش این سوره را نازل کرد(و در آن فرمود شب قدر بهتر از هزار ماه حکومت‏بنى امیه است).
"انا انزلناه فى لیلة القدر"
ضمیر در"انزلناه"به قرآن برمى‏گردد، و ظاهرش این است که: مى‏خواهد بفرماید همه قرآن را در شب قدر نازل کرده، نه بعضى از آیات آن را، مؤیدش هم این است که تعبیر به انزال کرده، که ظاهر در اعتبار یکپارچگى است، نه تنزیل که ظاهر در نازل کردن تدریجى است.
و در معناى آیه مورد بحث آیه زیر است که مى‏فرماید: "و الکتاب المبین انا انزلناه فى لیلة مبارکة" (1) ، که صریحا فرموده همه کتاب را در آن شب نازل کرده، چون ظاهرش این است که نخست‏سوگند به همه کتاب خورده، بعد فرموده این کتاب را که به حرمتش سوگند خوردیم، در یک شب و یکپارچه نازل کردیم.
پس مدلول آیات این مى‏شود که قرآن کریم دو جور نازل شده، یکى یکپارچه در یک شب معین، و یکى هم به تدریج در طول بیست و سه سال نبوت که آیه شریفه"و قرآنا فرقناه لتقراه على الناس على مکث و نزلناه تنزیلا" (2) ، نزول تدریجى آن را بیان مى‏کند، و همچنین آیه زیر که مى‏فرماید: "و قال الذین کفروا لو لا نزل علیه القرآن جملة واحدة کذلک لنثبت‏به فؤادک و رتلناه ترتیلا" (3) .
و بنا بر این، دیگر نباید به گفته بعضى (4) اعتنا کرد که گفته‏اند: معناى آیه"انزلناه" این است که شروع به انزال آن کردیم، و منظور از انزال هم انزال چند آیه از قرآن است، که در آن شب یکباره نازل شد نه همه آن.
و در کلام خداى تعالى آیه‏اى که بیان کند لیله مذکور چه شبى بوده دیده نمى‏شود بجز آیه"شهر رمضان الذى انزل فیه القرآن" (5) که مى‏فرماید: قرآن یکپارچه در ماه رمضان نازل شده، و با انضمام آن به آیه مورد بحث معلوم مى‏شود شب قدر یکى از شبهاى ماه رمضان است، و اما اینکه کدامیک از شب‏هاى آن است در قرآن چیزى که بر آن دلالت کند نیامده، تنها از اخبار استفاده مى‏شود، که ان شاء الله در بحث روایتى آینده بعضى از آنها از نظر خواننده مى‏گذرد.
در این سوره آن شبى که قرآن نازل شده را شب قدر نامیده، و ظاهرا مراد از قدر تقدیر و اندازه‏گیرى است، پس شب قدر شب اندازه‏گیرى است، خداى تعالى در آن شب حوادث یک سال را یعنى از آن شب تا شب قدر سال آینده را تقدیر مى‏کند، زندگى، مرگ، رزق، سعادت، شقاوت و چیزهایى دیگر از این قبیل را مقدر مى‏سازد، آیه سوره دخان هم که در وصف شب قدر است‏بر این معنا دلالت دارد: "فیها یفرق کل امر حکیم امرا من عندنا انا کنا مرسلین رحمة من ربک" (6) ، چون"فرق"، به معناى جدا سازى و مشخص کردن دو چیز از یکدیگر است، و فرق هر امر حکیم جز این معنا ندارد که آن امر و آن واقعه‏اى که باید رخ دهد را با تقدیر و اندازه‏گیرى مشخص سازند.
و از این استفاده مى‏شود که شب قدر منحصر در شب نزول قرآن و آن سالى که قرآن در آن شبش نازل شد نیست، بلکه با تکرر سنوات، آن شب هم مکرر مى‏شود، پس در هر ماه رمضان از هر سال قمرى شب قدرى هست، که در آن شب امور سال آینده تا شب قدر سال بعد اندازه گیرى و مقدر مى‏شود.
براى اینکه این فرض امکان دارد که در یکى از شبهاى قدر چهارده قرن گذشته قرآن یکپارچه نازل شده باشد، ولى این فرض معنا ندارد که در آن شب حوادث تمامى قرون گذشته و آینده تعیین گردد. علاوه بر این، کلمه"یفرق"به خاطر اینکه فعل مضارع است استمرار را مى‏رساند، در سوره مورد بحث هم که فرموده: "شب قدر از هزار ماه بهتر است"و نیز فرموده: "ملائکه در آن شب نازل مى‏شوند"مؤید این معنا است.
پس وجهى براى تفسیر زیر نیست که بعضى (7) کرده و گفته‏اند: شب قدر در تمام دهر فقط یک شب بود، و آن شبى بود که قرآن در آن نازل گردید، و دیگر تکرار نمى‏شود.و همچنین تفسیر دیگرى که بعضى (8) کرده و گفته‏اند: تا رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) زنده بود شب قدر در هر سال تکرار مى‏شد، و بعد از رحلت آن جناب خدا شب قدر را هم از بین برد.و نیز سخن آن مفسر (9) دیگر که گفته: شب قدر تنها یک شب معین در تمام سال است نه در ماه رمضان.و نیز سخن آن مفسر (10) دیگر که گفته: شب قدر شبى است در تمام سال، ولى در هر سال یک شب نامعلومى است، در سال بعثت در ماه رمضان بوده در سال‏هاى دیگر در ماههاى دیگر، مثلا شعبان یا ذى القعده واقع مى‏شود، هیچ یک از این اقوال درست نیست.
بعضى (11) دیگر گفته‏اند: کلمه"قدر"به معناى منزلت است، و اگر شب نزول قرآن را شب قدر خوانده به خاطر اهتمامى بوده که به مقام و منزلت آن شب داشته، و یا عنایتى که به عبادت متعبدین در آن شب داشته.
بعضى (12) دیگر گفته‏اند: کلمه"قدر"به معناى ضیق و تنگى است، و شب قدر را بدان جهت قدر خوانده‏اند که زمین با نزول ملائکه تنگ مى‏گردد.و این دو وجه به طورى که ملاحظه مى‏کنید چنگى به دل نمى‏زند.
پس حاصل آیات مورد بحث‏به طورى که ملاحظه کردید این شد که شب قدر بعینه یکى از شبهاى ماه مبارک رمضان از هر سال است، و در هر سال در آن شب همه امور احکام مى‏شود، البته منظورمان" احکام"از جهت اندازه‏گیرى است، خواهید گفت پس هیچ امرى از آن صورت که در شب قدر تقدیر شده باشد در جاى خودش با هیچ عاملى دگرگون نمى‏شود؟ در پاسخ مى‏گوییم: نه، هیچ منافاتى ندارد که در شب قدر مقدر بشود ولى در ظرف تحققش طورى دیگر محقق شود، چون کیفیت موجود شدن مقدر، امرى است، و دگرگونى در تقدیر، امرى دیگر است، همچنان که هیچ منافاتى ندارد که حوادث در لوح محفوظ معین شده باشد، ولى مشیت الهى آن را تغییر دهد، همچنان که در قرآن کریم آمده: " یمحوا الله ما یشاء و یثبت و عنده ام الکتاب" (13) .
علاوه بر این، استحکام امور به حسب تحققش مراتبى دارد، بعضى از امور شرایط تحققش موجود است، و بعضى‏ها ناقص است، و احتمال دارد که در شب قدر بعضى از مراتب احکام تقدیر بشود، و بعضى دیگرش به وقت دیگر موکول گردد، اما آنچه از روایات بر مى‏آید و به زودى روایاتش از نظر خواننده خواهد گذشت‏با این وجه سازگار نیست.

پی نوشت :

1- سوگند به کتاب مبین، ما آن را در شبى مبارک نازل کردیم.سوره دخان، آیه 3.
2- ما قرآنى بر تو نازل کردیم که به صورت آیات جدا از هم مى‏باشد، تا آن را تدریجا و با آرامش بر مردم بخوانى.و به طور قطع این قرآن را ما نازل کردیم.سوره اسراء، آیه 106.
3- آنانکه کافر شدند گفتند: چرا قرآن یکباره بر او نازل نشد، بله یکباره نازل نکردیم، تا قلب تو را ثبات و آرامش بخشیم، و بدین منظور آیه آیه‏اش کردیم.سوره فرقان، آیه 32.
4- مجمع البیان، ج 10، ص 518.
5- سوره بقره، آیه 185.
6- در آن شب هر حادثه‏اى که باید واقع شود خصوصیاتش مشخص و محدود مى‏گردد، این امرى ست‏خلف ناپذیر، امرى است از ناحیه ما که این ماییم فرستنده رحمتى از ناحیه پروردگارت.سوره دخان، آیه 6.
7- تفسیر قرطبى، ج 20، ص 135.
8- مجمع البیان، ج 10، ص 518.
9- تفسیر قرطبى، ج 20، ص 135.
10- روح المعانى، ج 30، ص 190.
11 و 12- مجمع البیان، ج 10، ص 518.
13- خدا هر چه را که از مقدرات بخواهد محو، و هر چه را بخواهد اثبات مى‏کند، و کتاب تغییر ناپذیر نزد او است.سوره رعد، آیه 39.

منبع: تفسیر المیزان جلد 20 ، علامه سید محمد حسین طباطبائى (رحمت الله علیه)

کلام نور

فلسفه ی فروع دین در کلام گهربار حضرت زهرا (علیه السلام)
خداوند متعال:
ایمان را برای پاک کردن شما از شرک
نیکی به پدر و مادر را برای دوری از عذاب الهی
نماز را برای دوری شما از تکبر
وصله ی ارحام را برای فزونی خویشاوند
زکات را برای پاک کردن جان و فراوانی روزی
قصاص را برای حفظ خون انسان ها
روزه را برای تحقق اخلاص
وفای به نذر را برای آمرزش الهی
حج را برای تقویت دین
رعایت کیل و وزن در معادلات را برای درمان کم فروشی
عدل را برای استواری دل ها
نهی از شراب خواری را برای پاکیزه ماندن از پلیدی ها
اطاعت از اهل بیت را برای نظم یافتن امت اسلام
دوری از تهمت ناموسی را برای محفوظ ماندن از لعنت الهی
امامت را برای ایمن ماندن از تفرقه
ترک دزدی را برای تحقق عفت و پاکدامنی
جهاد را برای عزت اسلام
و حرمت شرک را برای اخلاص در توحید و بندگی
صبر را برای به دست آوردن پاداش
امر به معروف را برای مصالح اجتماعی عموم مردم قرار داد.
(فاتقوا الله حق تقاته و لاتموتن الا و انتم مسلمون) پس از خدا آن گونه که شایسته است بترسید، و از دنیا نروید مگر آن که مسلمان باشید.(1)
(و اطیعو الله فیما امرکم به و نهاکم عنه فانه انما یخشی الله من عباده العلماء) خدا را در آنچه که امر یا نهی کرده اطاعت نمایید، که همانا فقط دانشمندان از خدا می ترسند.(2)

پی نوشت :

1- سوره ی آل عمران، آیه ی 102.
2- سوره ی فاطر، آیه ی 28.

منبع: فرازی از خطبه ی حضرت فاطمه ی زهرا (علیه السلام) بحارالانوار ج43، ص 158.
شیعه واقعی
قال الامام علی (علیه السلام): شیعتنا المتباذلون فی ولایتنا؛
شیعیان ما در راه ولایت ما اهل بذل و بخشش هستند. (1)
قال الامام زین العابدین (علیه السلام): ان ابغض الناس الی الله عزوجل من یقتدی بسنة امام و لا یقتدی بأعماله؛
مبغوض ترین مردم نزد خداوند عزوجل کسی است که ادعای پیروی از امامی را دارد ولی در عمل به او اقتدا نمی کند.(2)
قال الامام الباقر(علیه السلام): ما شیعتنا الا من اتقی الله و اطاعه؛
شیعه ما نیست، جز آن کسی که از خدا پروا کند و مطیع او باشد. (3)
قال الامام الصادق (علیه السلام):لیس من شیعتنا من قال بلسانه و خالفنا فی اعمالنا و آثارنا و لکن شیعتنا من وافقنا بلسانه و قلبه واتبع آثارنا و عمل باعمالنا؛
کسی که با زبان مدعی پیروی از ماست و درعمل و نحوه ی زندگی با ما مخالفت می کند، شیعه ی ما نیست. شیعه ی ما کسی است که با زبان و دل با ما همراه است و دنبال ما حرکت می کند در عمل از ما پیروی می نماید. (4)

پی نوشت :

1- اصول کافی، ج2، ص 236.
2- بحارالانوار، ج71، ص 178.
3- اصول کافی، ج2، ص 74.
4- بحارالانوار، ج6، ص 164.

حکمت های شگرف

حکمت 241نهج البلاغه: آیندة دردناک ستمکاران (سیاسى)
قَالَ الامام علیٌ [علیه السلام] یَوْمُ الْمَظْلُومِ عَلَى الظَّالِمِ أَشَدُّ مِنْ یَوْمِ الظَّالِمِ عَلَى الْمَظْلُومِ .
حضرت علی(علیه السلام) فرمودند : روزى که ستمدیده از ستمکار انتقام کشد، سخت تر از روزى است که ستمکار بر او ستم روا مى داشت.
حکمت 242: ارزش ترس از خداوند(اخلاقى، اعتقادى)
وَ قَالَ [علیه السلام] اتَّقِ اللَّهَ بَعْضَ التُّقَى وَ إِنْ قَلَّ وَ اجْعَلْ بَیْنَکَ وَ بَیْنَ اللَّهِ سِتْراً وَ إِنْ رَقَّ .
و درود خدا برایشان، فرمودند : از خدا بترس هر چند اندک ؛ و میان خود و خدا پرده اى قرار ده هر چند نازک!.
حکمت 243 : روش صحیح پاسخگویى(علمى)
وَ قَالَ [علیه السلام] إِذَا ازْدَحَمَ الْجَوَابُ خَفِیَ الصَّوَابُ .
و درود خدا برایشان، فرمودند : هر گاه پاسخ ها همانند و زیاد شد ، پاسخ درست پنهان گردد.
حکمت 244: مسئولیت نعمت هاى الهى(اعتقادى،اجتماعى)
وَ قَالَ [علیه السلام] إِنَّ لِلَّهِ فِى کُلِّ نِعْمَةٍ حَقّاً فَمَنْ أَدَّاهُ زَادَهُ مِنْهَا وَ مَنْ قَصَّرَ فِیهِ خَاطَرَ بِزَوَالِ نِعْمَتِهِ .
و درود خدا برایشان، فرمودند : خدا را در هر نعمتى حقّى است، هر کس آن را بپردازد ، فزونى یابد، و آن کس که نپردازد و کوتاهى کند، در خطر نابودى قرار گیرد.
حکمت 245 : کاستى قدرت و کنترل شهوت (اخلاقى، علمى)
وَ قَالَ [علیه السلام] إِذَا کَثُرَتِ الْمَقْدِرَةُ قَلَّتِ الشَّهْوَةُ .
و درود خدا برایشان، فرمودند : هنگامى که توانایى فزونى یابد، شهوت کاستى گیرد.
حکمت 246: هشدار از پْشت کردن نعمت ها (معنوى)
وَ قَالَ [علیه السلام] احْذَرُوا نِفَارَ النِّعَمِ فَمَا کُلُّ شَارِدٍ بِمَرْدُودٍ .
و درود خدا برایشان، فرمودند : از فرار نعمت ها بپرهیزید ، زیرا هر گریخته اى باز نمى گردد.
حکمت 247 : ره آورد سخاوت (اقتصادى، اجتماعى)
وَ قَالَ [علیه السلام] الْکَرَمُ أَعْطَفُ مِنَ الرَّحِمِ .
و درود خدا برایشان، فرمودند : بخشش بیش از خویشاوندى محبت مى آورد.
حکمت 248: تقویت خوش بینى ها(اخلاقى، اجتماعى)
وَ قَالَ [علیه السلام] مَنْ ظَنَّ بِکَ خَیْراً فَصَدِّقْ ظَنَّهُ .
و درود خدا برایشان، فرمودند : چون کسى به تو گمان نیک بْرد ، خوشبینى او را تصدیق کن.
حکمت 249: بهترین عمل ها(اخلاقى، تربیتى)
وَ قَالَ [علیه السلام] أَفْضَلُ الْأَعْمَالِ مَا أَکْرَهْتَ نَفْسَکَ عَلَیْهِ .
و درود خدا برایشان، فرمودند : بهترین کارها آن است که با ناخشنودى در انجام آن بکوشی.
حکمت 250: خداشناسى در حوادث روزگار (اعتقادى)
وَ قَالَ [علیه السلام] عَرَفْتُ اللَّهَ سُبْحَانَهُ بِفَسْخِ الْعَزَائِمِ وَ حَلِّ الْعُقُودِ وَ نَقْضِ الْهِمَمِ .
و درود خدا برایشان، فرمودند : خدا را از سْست شدن اراده هاى قوى ، گشوده شدن گره هاى دشوار ، و درهم شکسته شدن تصمیم ها ، شناختم.
حکمت 251: تلخى ها و شیرینى هاى دنیا و آخرت (اخلاقى، اعتقادى)
وَ قَالَ [علیه السلام] مَرَارَةُ الدُّنْیَا حَلَاوَةُ الْآخِرَةِ وَ حَلَاوَةُ الدُّنْیَا مَرَارَةُ الْآخِرَةِ .
و درود خدا برایشان، فرمودند : تلخکامى دنیا، شیرینى آخرت، و شیرینى دنیاى حرام، تلخى آخرت است.
حکمت 252 : فسلفة احکام الهى (اخلاقى،اجتماعى،اعتقادى)
وَ قَالَ [علیه السلام] فَرَضَ اللَّهُ الْإِیمَانَ تَطْهِیراً مِنَ الشِّرْکِ وَ الصَّلَاةَ تَنْزِیهاً عَنِ الْکِبْرِ وَ الزَّکَاةَ تَسْبِیباً لِلرِّزْقِ وَ الصِّیَامَ ابْتِلَاءً لِإِخْلَاصِ الْخَلْقِ وَ الْحَجَّ تَقْرِبَةً لِلدِّینِ وَ الْجِهَادَ عِزّاً لِلْإِسْلَامِ وَ الْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ مَصْلَحَةً لِلْعَوَامِّ وَ النَّهْیَ عَنِ الْمُنْکَرِ رَدْعاً لِلسُّفَهَاءِ وَ صِلَةَ الرَّحِمِ مَنْمَاةً لِلْعَدَدِ وَ الْقِصَاصَ حَقْناً لِلدِّمَاءِ وَ إِقَامَةَ الْحُدُودِ إِعْظَاماً لِلْمَحَارِمِ وَ تَرْکَ شُرْبِ الْخَمْرِ تَحْصِیناً لِلْعَقْلِ وَ مُجَانَبَةَ السَّرِقَةِ إِیجَاباً لِلْعِفَّةِ وَ تَرْکَ الزِّنَى تَحْصِیناً لِلنَّسَبِ وَ تَرْکَ اللِّوَاطِ تَکْثِیراً لِلنَّسْلِ وَ الشَّهَادَاتِ اسْتِظْهَاراً عَلَى الْمُجَاحَدَاتِ وَ تَرْکَ الْکَذِبِ تَشْرِیفاً لِلصِّدْقِ وَ السَّلَامَ أَمَاناً مِنَ الْمَخَاوِفِ وَ الْأَمَانَةَ نِظَاماً لِلْأُمَّةِ وَ الطَّاعَةَ تَعْظِیماً لِلْإِمَامَةِ .
و درود خدا برایشان، فرمودند : خدا "ایمان" را براى پاکسازى دل از شرک ، و "نماز" را براى پاک بودن از کبر و خودپسندى و "زکات" را عامل فزونى روزی، و "روزه" را براى آزمودن اخلاص بندگان ، و "حج" را براى نزدیکى و همبستگى مسلمانان ، و "جهاد" را براى عزت اسلام، و "امر به معروف" را براى اصلاح توده هاى ناآگاه ، و "نهى از منکر" را براى بازداشتن بى خردان از زشتى ها ، "صلة رحم" را براى فراوانى خویشاوندان ، و "قصاص" را براى پاسدارى از خون ها، و اجراى "حدود" را براى تحقق عفّت ، و ترک "زنا" را براى سلامت نسل آدمى ، و ترک "لواط" را براى فزونى فرزندان ، و "گواهى دادن" را براى به دست آوردن حقوق انکار شده ، و ترک "دروغ" را براى حرمت نگهداشتن راستى ، و "سلام" کردن را براى امنیت از ترس ها، و "امامت" را براى سازمان یافتن امور امت، و "فرمانبردارى از امام" را براى بزرگداشت مقام رهبری، واجب کرد.
منبع: نهج البلاغه

عزیزآل یاسین

حکومت قرآنی
حکومتی که امام زمان (علیه السلام) بر اساس قرآن کریم بنا می دارند، همه ی قوانین، برنامه ها و فعالیت ها حول قرآن کریم می باشد برای تحقق این مهم حضرت مهدی (علیه السلام) به احیاء قرآن و هدایت آراء و اندیشه ها به سمت قرآن می پردازند.
حضرت امام علی (علیه السلام) در ارتباط با احیاگری قرآن توسط حضرت مهدی (علیه السلام) و نقشی که این احیاگری در حکومت قرآنی جامعه ی عصر ظهور دارد، فرموده اند: « امام مهدی (علیه السلام) هواهای نفسانی را به متابعت هدایت الهی باز می گرداند، در روزگاری که هدایت الهی را به متابعت هواهای نفسانی در آورده باشند و آراء و اندیشه ها را تابع قرآن می گرداند.» (1)
حضرت امام محمد باقر (علیه السلام) در این باره فرموده اند: حضرت مهدی (علیه السلام) با نشانه ها و نورانیت و بیان ویژه ای در مکه ظهور می کند، پس هنگامی که نماز عشایش پایان یافت با صدای بلند خطبه می خواند و این چنین می گوید: « ای مردم، خداوند پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) را مبعوث و قرآن را نازل کرد از شما می خواهم که به هیچ وجه شرک نورزید و پیوسته در اطاعت از خدا و رسولش بکوشید و بدانچه قرآن مورد توجه قرار داده توجه داشته و زنده نگه دارید و ازآنچه که قرآن از آن روی گردان است بر کنار بوده و از بین ببرید و یار و یاور هدایت آوران باشید. من شما را به خدا و رسول خدا و عمل به قرآن کریم و از بین بردن باطل و زنده نگه داری حق دعوت می کنم.» (2)
همچنین حضرت امام محمد باقر(علیه السلام) درباره ی فرهنگ قرآن آموزی در عصر ظهور فرموده اند: « آنگاه که مهدی آل محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) ظهور می کند خیمه هایی جهت آموزش و فراگیری قرآ برای مردم بر پا می دارد. (3)

پی نوشت :

1- نهج البلاغه، خطبه ی 138.
2- روضة الکافی، ج2، ص 145.
3- نورالثقلین، ج5، ص27.

مواعظ جاوید

حضرت امام خمینی (رحمت الله علیه ) طی نامه ای در تاریخ 8/2/ 1361 خطاب به فرزندشان حاج سید احمد خمینی (رحمت الله علیه) این چنین می فرمایند: پسرم! دعاها و مناجات هایی که از ائمه ی معصومین علهیم السلام به ما رسیده است، بزرگ ترین راهنمای آشنایی با خداند متعال است. و بالاترین راه گشای عبودیت و رابطه ی بین حضرت حق و خلق است و مشتمل بر معارف الهی و وسیله ی انس با اوست و ره آورد خاندان وحی است و نمونه ای از حال اصحاب قلوب و ارباب سلوک است و (مواظب باش که) وسوسه های بی خبران تو را از تمسک به آن ها، و از انس با آن ها غافل نکند.
... پسرم! اکنون با تو که جوانی صبحت می کنم. باید توجه کنی که برای جوانان، توبه آسان تر و اصلاح نفس و تربیت باطن سریع تر می تواند باشد. در پیران هواهای نفسانی و جاه طلبی و مال دوستی و خود بزرگ بینی بسیار افزون تر از جوانان است. روح جوانان لطیف است و انعطاف پذیر و آن قدر که در پیران، حب نفس و حب دنیا است، در جوان نیست. جوان می تواند با آسانی نسبی خود را ازشر نفس اماره رها سازد و به معنویات گرایش پیدا کند. در جلسات موعظه و اخلاق آن قدر که جوانان تحت تأثیر واقع می شوند، پیران نمی شوند. جوانان متوجه باشند وگول وسوسه های نفسانی و شیطانی را نخورند. مرگ به جوانان و پیران به یک گونه نزدیک است. کدام جوان می تواند اطمینان حاصل کند که به پیری می رسد و کدام انسان از حوادث دهر مصون است؟ حوادث روزانه به جوانان نزدیک تر است.
پسرم! فرصت را از دست مده و در جوانی، خود را اصلاح کن.
منبع: وعده ی دیدار، مؤسسه ی تنظیم و نشر آثار حضرت امام خمینی (رحمت الله علیه) نامه ی 8/2/61.

در محضر ولایت

برکات عجیب در ماه مبارک رمضان
ماه رمضان، ماه پُربرکتى است و داراى ابعاد گوناگونى مى‏باشد. معارفى که در این ماه راجع به قرآن و دعا و ذکر و نماز و مسایل مختلف دینى براى ذهن مسلمین است و در همه جاى دنیا مطرح مى‏شود و مسلمان در این ماه این توفیق را پیدا مى‏کند که به این مسایل بپردازد - چه عملاً و چه اعتقاداً - به طور معمول در هیچ ماه دیگرى چنین توفیقى دست نمى‏دهد.
برکات عجیبى در این ماه وجود دارد. من در فهرست مسایلى که مناسب با این ماه است، تأمل مى‏کردم، دیدم که این ماه، ماه دعاهاى گوناگون، با مضامین گوناگون است. ... انس با قرآن، آشنایى با معارف قرآنى، حفظ کردن قرآن، تکرار کردن قرآن هم که خودش مقوله‏یى جداگانه و دریایى عظیم است. سایر موارد هم همین‏طور است.
توجه به زندگى امیرالمؤمنین، یکى از برکات ماه رمضان‏
یکى از موضوعاتى که حقیقتاً از برکات این ماه است، توجه به زندگى امیرالمؤمنین و مولى‏المتقین، على‏بن‏ابى‏طالب(علیه‏الصّلاةوالسّلام) است. ما هیچ‏وقت این‏قدر توفیق پیدا نمى‏کنیم که به زندگى امیرالمؤمنین دقیق بشویم و مفاهیم مختلف و ابعاد عظیم این زندگى را مورد مطالعه قرار بدهیم. نه مردم معمولى، نه گویندگان و بخصوص مسئولان کشور اسلامى - که امروز بیش از همه به این مطالعه و شناخت احتیاج دارند - این فرصت را در ماههاى دیگر کمتر به دست مى‏آورند. هر کس هر مسئولیتى دارد - از بالا تا پایین - احتیاج دارد که با زندگى امیرالمؤمنین و ابعاد و ریزه‏کاری هاى آن آشنا بشود.
منبع: فرازی از سخنرانى در دیدار با اقشار مختلف مردم (روز بیست‏ونهم ماه مبارک رمضان) 26/1/1370
غدیر و جامعیت اسلام
مسأله ی «غدیر» یک مساله ی تاریخی صرف نیست؛ نشانه ای از جامعیت اسلام است. اگر نبی مکرم – که در طول ده سال، یک جامعه ی بدوی آلوده به تعصبات و خرافات را با آن مجاهدت های عظیمی که آن بزرگوار انجام دادند و به کمک اصحاب با وفایش به یک جامعه ی مترقی اسلامی تبدیل کردند – برای بعد از این ده سال، فکری نکرده بودند و نقشه ای در اختیار امت نگذاشته بودند، این کار ناتمام بود. این که در آیه ی مبارکه ی سوره ی مائده می فرماید: «الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی» تصریح به همین معناست که این نعمت – نعمت اسلام، نعمت هدایت نعمت نشان دادن صراط مستقیم به جامعه بشریت – آن وقتی تمام می شد که نقشه ی راه برای بعد از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) هم معین باشد؛ این یک امر طبیعی است. این کار را پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله و سلم) در غدیر انحام دادند، امیرالمؤمنین (علیه السلام) را که از لحاظ شخصیت ایمانی، چه شخصیت اخلاقی، چه انقلابی و نظامی، چه شخصیت رفتاری با اقشار مختلف افراد- یک فرد ممتاز و منحصر به فردی بودند، منصوب کردند و مردم را به تبعیت از او موظف کردند.
منبع: برگزیده بیانات مقام معظم رهبری در عید سعید غدیر 18/10/85.
اهمیت مطالعه و کتاب خوانی
کتاب، دروازه ای به سوی جهان گسترده ی دانش و معرفت است و کتاب خود، یکی از بهترین ابزارهای کمال بشری است... کسی که با این دنیای زیبا و زندگی بخش –دنیای بزرگ- ارتباط ندارد، بی شک از مهم ترین دستاورد انسانی و نیز از بیشترین معارف الهی و بشری محروم است. برای یک ملت، خسارت بزرگی است که افراد آن با کتاب سروکار نداشته باشند؛ و برای یک فرد، توفیق عظمیم است که با کتاب مأنوس و همواره در حال بهره گیری از آن – یعنی آموختن چیزهای تازه- باشد...
جوانان و پدران و مادران و به خصوص بچه ها، باید با کتاب انس پیدا کنند؛ این کار می شود. اگر پدر و مادر کتابخوان باشند، به احتمال زیاد بچه ها کتابخوان خواهند شد.(1)
باید پدران و مادران، بچه ها را از اول با کتاب محشور و مأنوس بکنند. حتی باید بچه های کوچک با کتاب انس پیدا کنند. (3)
بچه هایمان را هم از اول کودکی عادت بدهیم که کتاب بخوانند؛ مثلا وقتی می خواهند بخوابند، کتاب بخوانند و بخوابند. وقتی که ایام روز فراغتی هست، یا مثلا روز جمعه ای که بازی می کنند بخشی از آن را حتما برای کتاب قرار بدهند. (3)
منابع: 1، 2، 3 : بیانات مقام معظم رهبری، درباره ی کتاب و کتابخوانی در تاریخ های 4/10/72، 26/2/74 و 21/2/72.

شمیم هدایت

برپایی شعایر الهی
میزان عظمت و منزلت هر «روز» به اندازه ی فضیلت و بزرگی صاحب آن است؛ از این روی ایامی که متعلق به اهل بیت «سلام الله علیهم) می باشد، شایسته ی والاترین تکریم ها و تعظیم هاست. در این میان، ایامی که منسوب به حضرت صدیقه ی طاهره (سلام الله علیه) می باشد، سزاوار والاترین بزرگداشت هاست چرا که فاطمه (سلام الله علیه)، مادر مهربان ائمه ی هدی (سلام الله علیهم) و بزرگ ترین بانوی جهان اسلام؛ بلکه برترین بانوی عالم است. آری به فرموده ی ذریه ی فاطمه (مقام معظم رهبری)، تجلیل ازمقام فاطمه (سلام الله علیها)؛ تکریم ایمان، تقوا، علم، ادب، شجاعت، ایثار، شهادت و در یک کلام مکارم اخلاق است؛ مکارم اخلاقی که پدر بزرگوار آن بانو برای اتمام آن مبعوث شدند.
برپایی مراسم جشن و سرور در ایام ولادت اهل بیت (سلام الله علیهم) و نیز تشکیل محفل های سوگواری در ایام شهادت آن بزرگواران از جمله شایر الهی است که تعظیم و بزرگداشت آن، هم نشانه ی پاکی و تقوای قلب است و هم تثبیت کننده ی آن: «و من یعظم شعائر الله فانها من تقوی القلوب؛ هر که نشانه های خداوند را بزرگ بدارد، آن از تقوا و پرهیزکاری دل هاست.» (1)
پی نوشت
1- سوره ی حج، آیه ی 32.
منبع: جامی از زلال کوثر، حضرت آیت الله مصباح یزدی (دامت برکاته) ص 49.

نکته های ناب

در حدیث دیگران
حضرت علی (علیه السلام) از زبان خلیفه ی اول: ابوبکر بارها به برتری و فضیلت علی (علیه السلام) برخود و دیگر صحابه اعتراف کرده است؛ از جمله: من از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) شنیدم که فرمودند: احدی از صر اط نمی گذرد مگر آن که از علی (علیه السلام) جواز عبور داشته باشد.(1)
رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند:منزلت و مقام علی (علیه السلام) برای من مانند منزلت و مقام من است برای خدا.(2)
از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) شنیدم که فرمودند:نگاه کردن به صورت علی (علیه السلام) عبادت است.(3)
حضرت علی (علیه السلام) از زبان خلیفه ی دوم:خلیفه ی دوم نیزدر موارد بسیاری بر فضیلت امیر مؤمنان (علیه السلام) تصریح کرده است؛ از جمله : ازپیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) شنیدم که فرمودند: دوستی علی (علیه السلام) باعث نجات از جهنم است.(4)
اگر علی (علیه السلام) نبود،عمر هلاک می شد.(5)(اودر70بار این جمله را گفته است)
اگر علی (علیه السلام) نبود مفتضح می شدم.اگرآسمان های هفت گانه را در یک کفه ی ترازو بگذارند و ایمان علی (علیه السلام) را در کفه ی دیگر، ایمان علی (علیه السلام) از آن سنگین تر است.(6)
اگرشمشیر علی (علیه السلام) نبود، اسلام استوار نمی گشت.ما در زمان پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) به علی (علیه السلام) چنان می نگریستیم که گویی بر ستاره ی آسمان نگاه می کردیم.
یا علی (علیه السلام)! هر مشکلی که تو درآن داوری نکنی،فرخنده و مبارک مباد!(7)

پی نوشت :

(1)و(2) ریاحین الشریعه،ج5،ص48
(3)بحارالانوار،ج38،ص198
(4)بحارالانوار،ج39،ص258
(5)المستجار من الکتاب الارشاد،علمه حلی،ص47
(6)شواهد التنزیل ج1،ص416
(7)صوت العداله الانسانیه جرج جرداق ص75

در چشمه سار نهج البلاغه
روش برخورد با دنیا
حضرت علی (علیه السلام) می فرمایند: مردم در دنیا دو دسته اند، یکی آن کسی که در دنیا برای دنیا کار کرد، و دنیا او را از آخرتش باز داشت، بربازماندگان خویش از تهیدستی ترسان است، و از تهیدستی خویش در امان است، پس زندگانی خود را در راه سود دیگران از دست می دهد. و دیگری آن که در دنیا برای آخرت کار می کند و نعمت های دنیا نیز بدون تلاش به او روی می آورد، پس بهره ی هر دو جهان را چشیده و مالک هر دو جهان می گردد، و با آبرومندی در پیشگاه خدا صبح می کند، و حاجتی را از خدا در خواست نمی کند جز آن که روا می گردد.(1)
ارزش استغفار
حضرت علی (علیه السلام) می فرمایند: در شگفتم از کسی که می تواند استغفار کند و ناامید است.(2)

پی نوشت :

1- نهج البلاغه، ترجمه ی محمد دشتی، حکمت 269.
2- نهج البلاغه، ترجمه ی محمد دشتی، حکمت 87.

دل نوشته

از جنس دریا
عباس محمدی
دو شب است که ماه، بغض‏هایش را فرو می‏خورد.
سنگ‏فرش‏های کوچه‏های تنگ کوفه، احساس نفس‏تنگی می‏کنند.
شب از ستاره‏های دردناکش آویزان است، بوی خون، کوفه را دچار خفقان کرده، فریاد سکوت، خواب را بر شهر حرام کرده است؛ شهری که سال‏هاست به بوی غربت دچار است، شهر نفرین شده‏ای که سال‏هاست دلتنگی‏هایش را گریه نکرده، شهری که آرزوهایش بوی نفرین می‏دهد؛ بوی خون می‏دهد و بوی دلتنگی و غربت. دو شب است که نخلستان‏های کوفه، دلتنگی‏هایشان را بغض کرده‏اند تا شاید دوباره عطش ناگفته‏هایشان را در تشنگی چاه فریاد کنند؛ چاهی که هر شب، مظلومیت مردی خداگونه را با پرنده‏هایی که بر دهانه‏اش حلقه می‏زدند، گریه می‏کرد؛ بزرگ‏مردی که نفس‏هایش بوی خدا می‏داد.
همیشه تنهایی که پیراهن تنگ غربتش در دنیایی که وسعت بودنش را تحمل نمی‏کرد، می‏آزردش. مهربانی که هوای دورنگی و شرجی شهر، گلوگیر می‏شدش. آفتابی بود از جنس دریاها. دلتنگی‏هایش بوی اشک‏های خدا را می‏داد و بغض‏هایش بوی رفتن. عدالتی که بر شانه‏های پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله به عمر چند هزار ساله خدایان سنگی پایان داد. مسیحادمی که آسمان، آرزوی قدم‏هایش را داشت. بغض تلنباری که شانه هیچ دیواری تحمل گریه‏هایش را نداشت.
دو شب است که تمام دیوارها زار می‏زنندش.
دو شب است که مسجد سر بر زانو زده، غصه ندیدن مردی را که هنوز دل خون غدیر، تشنه دست‏های اوست که تا آخرین لحظه، دنبال دست‏هایی بود که برای سکه‏های بیت‏المال به سویش دراز نشده باشد. دو شب است که محراب خون گریه می‏کند تنهایی‏اش را در آفتاب پیشانی مردی که دیگر پیشانی‏اش را هیچ سجده‏ای بوسه نخواهد داد.
بغض نشکفته
خدیجه پنجی
سه روز است که کوچه‏ها بوی تو را نشنیده‏اند.
سه روز است که نوازش گام‏هایت بر سر خاک نباریده.
سه روز است که نخلستان‏ها، صدای مهربانت را حسرت به دل شده‏اند.
سه روز است که چاه، بغض‏های نشکفته‏ات را آه می‏کشد.
سه روز است که شهر از دلهره و درد به خود می‏پیچد.
آه، علی... علی... علی..!
سایبان مهربانی بی‏بدیل دستانت کجاست تا جان‏پناه یتیمان کوفه باشد؟
شانه‏های کوهوار حیدری‏ات کو که هم‏بازی یتیمان غمگین شود؟
بازوان خیبرگشایت چه شد که حق مظلوم بستاند؟
آه، علی... علی... علی..!
دلتنگ دیدار فاطمه بودی، می‏دانم؛ اما زود بود سایه برگیری از سر زینب علیهاالسلام .
مشتاق روی پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله بودی می‏دانم؛ اما زود بود تنهایی «دین»، بی‏استواری شانه‏هایت.
بی‏تاب و شیفته ملاقات پروردگار خویش بودی، باشد؛ اما هنوز انسان در ابتدای معرفت، سرگردان بود. می‏دانم چه به روزت گذشته.
می‏دانم هر روز و هر لحظه در آرزوی رفتن بودی، بعد از آن حادثه شوم نگفتنی. «انس تو به مرگ، از انس کودک به پستان مادر بیشتر بود.» «تو مانند پیامبرانی که در جوامع بشری مبعوث می‏شدند که گنجایش آن پیامبران را نداشتند، در زمانی ظهور کردی که زمان آنان نبود».
پسر ملجم، به ضربت شمشیری تو را رهایی داد از دنیای نامردمی‏ها و برای دنیا، ارمغان آورد، یتیمی و شوربختی را.
آه، مولا جان!
می‏روی و خون جگرت را به یادگار می‏گذاری در سینه شیعه تا هر روز و هر لحظه به یاد غربت خانه‏نشینی‏ات خون بگرید. می‏روی تا هر روز به یاد مظلومیت مطلق ـ شجاع‏ترین مرد عرب ـ ضجه بزند.
تا هر روز از بی‏وفایی کوفه بنالد. ای اندوهستان درد! تو را دیدند و انکار کردند؛ تو را حقیقت محض را. سلام‏هایت را شنیدند و جوابی ندادند.
غدیر را به فراموشی نشستند و ریسمان بر دستان خدایی‏ات نهادند.
آه، علی... علی... علی..!
وای بر کوفه بعد از علی!
باران رضایی
آسوده باشید ای متولیان زراندوز کوفه!
ای شما که «از قرآن تنها قل قل عربی‏اش را می‏دانید»!
دیگر طناب عدالت علی از حلقومتان نخواهد آویخت.
دیگر برق ذوالفقار شیرمرد عرب، چشمان دنیازده تنگتان را نخواهد زد.
دیگر تازیانه عدلش بر پیکر هوسرانتان نخواهد نشست.
آسوده باشید و سکه بر سکه بگذارید خراج بیت‏المال کوفه را. بنوشید و بدزدید و انبار کنید که عدالت، چهره در خاک فرو برد! اف بر شما! چه بد مردمانی بودید که مولا از جهلتان به ستوه آمده بود! میدان‏های جنگ، پر بود از مردانگی او و نامردمی شما. زمستان شما را خواند؛ گفتید سرد است، بگذار کمی گرم شود.
تابستان شما را خواند، گفتید: گرم است، بگذار کمی سرد شود... به راستی که لایق نبودید حکومت عدل علی را. آسوده باشید که روح خسته علی علیه‏السلام در جوار آرامش زهراست. التماس کاسه‏های شیر، بی‏جواب مانده است. اکنون چاه‏های شهرتان همه عزادارند و نخلستان‏ها بی‏تاب. وای بر کوفه بعد از علی! وای بر تنوره‏های سرد بیوه‏زنان عرب! وای بر کوچه‏های بی‏گذر شبانه بعد از این! وای بر یتیمان کوفه!
ماه غریبستان
نسرین رامادان
تو را کدام جذبه بی‏بدیل به سوی خود کشید که چنین عاشقانه نگاه رنجورت را برکشیدی از خاک؟ نگاهت در افسون وصف ناکردنی کدام زیبایی مطلق فرو رفت که زلال اشک‏های اشتیاقت را در واپسین لحظات، بر دیده جاری کرد؟ دهانت طعم شیرین کدام حس ناسروده را چشید که چنین شیفته و از خود بی‏خود شده، فریاد برآوردی «فزت و رب الکعبه»؟
ای ماه غریبستان کوفه! کودکان را ببین که کاسه‏های شیر در دست، سر در گریبان یتیمی فرو برده‏اند و ناباورانه خسوف ماه تمامت را می‏نگرند. گرسنگان را ببین که چگونه سر بر خرابه‏های بی‏کسی نهاده و های‏های می‏گریند. صدای مویه زنان بی‏سرپرست کوفه را بشنو که چگونه در سوگ غریبه نان‏آور شب‏های گرسنگی‏شان مرثیه‏خوان شده‏اند. ای تجسم عدالت و ایمان! چشم از تاریکی‏های این دنیا فرو بسته، رو به سمت کدام وسعت بی‏انتها می‏تازی؟ دل از چاه و نخلستان‏های غربت کنده، به اشتیاق آغوش کدام پنجره روشن پرواز می‏کنی؟ نعلین هزارپینه از پای فکنده، پا در رکاب کدام توسن تیزپرواز به سمت ابدیت می‏شتابی؟
چاه، با آن همه درد که در سینه‏اش نهفتی، با آن همه راز که تو در گوشش گفتی، چگونه پس از تو تاب آورد؟ نخلستان‏ها چگونه سایه بلندت را که آن گونه غریبانه بر سر چاه خم می‏شد، به فراموشی سپارد؟ پس از تو، اشک‏های معصومانه یتیمان کوفه را نوازش کدام دست مهربان التیام می‏بخشد؟
پس از تو، گرد و غبار یتیمی را چه کسی از سر و روی فرزندان زهرا پاک خواهد کرد؟ پس از تو، کیست که روح عدل و داد را در کالبد بی‏جان امت بدمد؟ کیست که تیرهای فتنه و نفاق را از چشم‏های حادثه بیرون آورد؟ کیست که تیغ ذوالفقارش، خواب از سر عمروعاص‏ها و معاویه‏ها برباید؟ ای ابرمرد تاریخ! هنوز طنین خطبه‏هایت در کوچه پس کوچه‏های کوفه طنین‏انداز است. هنوز گل زخم‏هایت بر تن رنجور زمان نقش بسته است. هنوز فریاد حق‏طلبی‏ات، در دامنه‏های هزاره‏ها می‏پیچد و چون موسیقی غم‏آلودی، مظلومیت تو را فریاد می‏زند.
دیگر دیر شده است
روح الله شمشیری
« آن ضربت کار خود را کرد، او از میان ما می‏رود.» این را کودکان کوفه می‏گفتند؛ کودکان یتیم کوفه. اما باز با ظرف‏های پر از شیر، جلوی خانه او صف کشیده بودند؛ شنیده بودند که شیر می‏تواند مرهمی باشد برای زخم او.
خیلی وقت پیش او را نمی‏شناختند و در جواب مادرانشان می‏گفتند: «مردی بود که بوی مهربانی می‏داد؛ درست مثل پدر خودمان»، با او انس پیدا کرده بودند و با او بازی می‏کردند؛ اما نمی‏دانستند کیست و چرا با آنان این‏گونه است. مگر این همه مرد در کوفه نیست؟ وقتی فهمیدند که شنیدند همان وقت، امیرالمؤمنین ضربت خورده است. وقتی فهمیدند که دیدند دیگر کسی سراغ آنان نیامد؛ نه کسی خرما آورد و نه نان و نه آب و نه دست نوازشی و نه در زدن شبانه‏ای... مردی که در محراب زخم خورده است، همان مردی است که به عبایش آویزان می‏شدند و از سر و کولش بالا می‏رفتند. حالا می‏فهمیدند که چرا به آنان می‏گفت: «از خدا بخواهید که علی را در مورد شما ببخشد».
ظرف‏های شیر لبریز شده بود و کف کوچه ریخته بود؛ خیلی وقت بود که روی پا بودند؛ اما کار از اینها گذشته بود. او از میانشان رفت.
ای آسمانی‏ترین عاشق حق!
حمزه کریم خانی
امشب، زمین نظاره‏گر اشک‏های مهتاب است و فردا آفتاب مویه می‏کند، در خویش می‏شکند، پژمرده می‏شود.
امشب، زمین سیاه‏پوش غمی سرخ است و فردا سیل ناله‏ها در همه سو پیداست. امشب، دل آسمان گرفته است و آرامش از همه جا رخت بربسته و فردا، توفان سهمناک حادثه‏ای تلخ، دل‏های مؤمنان خدا را سخت می‏لرزاند. فردا برکه دل‏ها، سرشار از اندوه می‏شود و دیدگان سرخ عاشقان حق، پر از درد فراق می‏شود.
فردا، قاصدک‏ها هم دیگر خبری از شادمانی و سرور زمزمه نمی‏کنند و همه جا و همه چیز رنگ ماتم و عزا می‏گیرد.
آری! این همه سوگ و ماتم در سوگ «مرتضی» است. ای آسمانی‏ترین عاشق حق! ای که نامت از نام خداست مشتق! ای پسر خانه خدا! در نگاه تو، آفتاب می‏خندید، صلابت مصطفی در تو بود، عشق با تو معنا می‏شد، مکه از تو شرف و عزت گرفت، مدینه به تو افتخار می‏کرد. برکت دستان مبارکت، پایگاه توحید را از لوث بت‏ها پاکیزه کرد و خیبر کفر را بازوان الهی تو شکست. ذوالفقار تو، ستون فقرات ایثار و عشق و ایمان را راست نگاه داشت، عطر شب‏بو و همیشه‏بهار در زمین پراکند و حقیقت راه چونان پیشانی آفتاب، برفراز کرد! ای اولین مدار ایمان! ای محور حق! ای همیشه همراه خدا! شمشیری که بر تو فرود آمد، جهان را سوزاند، عشق را یتیم کرد، ایمان را به سوگ نشاند و در جان ما، درد داغ ریخت.
ای پیشوای ما! ای پدر ایثار و ایمان! ای افتخار شهادت! یاد تو، نام تو و راه تو، سبزترین گل همیشه‏بهار دل‏های مؤمنان است.

یاد ابرار

مجاهد شریف
حضرت آیت الله محمد تقی بافقی (رحمت الله علیه) از عالمانی است که در کنار حضرت آیت الله حائری (رحمت الله علیه) در تأسیس حوزه علمیه نقش محوری ایفا کردند. ایشان که به خاطر اعتراض به بدحجابی همسر رضا خان ملعون، کتک خورده و به شهر ری تبعید گردیدند. از تشرف یافتگان به محضر حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) هستند و دارای کرامات بسیار بودند این عالم مجاهد در سال 1292 هـ.ق در بافق متولد و در جمادی الاول 1365 هـ.ق در سن 73 سالگی دیده از جهان فرو بستند. در ایام تبعید ایشان در ری، هرگاه شاگردان حضرت امام خمینی (رحمت الله علیه) به قصد زیارت حضرت عبدالعظیم به ری مسافرت می کردند، آنان را با این شعر به درک محضر آیت الله بافقی (رحمت الله علیه) تشویق می کردند:
چه خوش بود که به یک کرشمه دو کار
زیارت شه عبدالعظیم و دیدن یار
این عالم عامل بعد از هجرت از نجف اشرف به شهر مقدس قم، تمام شب های چهارشنبه پیاده به مسجد جمکران می رفتند و تا سحر در این مسجد به مناجات و استغاثه به محضر امام زمان (سلام الله علیه) می پرداختند. ایشان در طول تبعیدشان در ری چنین رویه ای را در کنار حضرت عبدالعظیم ادامه دادند.
مواعظ استاد
«اگر مهمی داشتی در سحر شب جمعه در جای خلوتی هفتاد مرتبه با این کلمات به امام زمان (سلام الله علیه) استغاثه کن که بسیار مجرب است:
«یا فارس الحجاز ادرکنی، یا اباصالح ادرکنی، یا اباالقاسم المهدی ادرکنی، ادرکنی، ادرکنی، لا تدع علی فانی عاجز ذلیل.»
همچنین می فرمودند: نماز امام زمان (سلام الله علیه) در سحر شب جمعه، بسیار توسل مؤثر است.
ایشان همیشه به شاگردانش توصیه می کردند در جاری کردن الفاظ بر زبان، رعایت توحید عبادی کنند و این اعتقاد را داشته باشند که تمام شوکت و قدرت وجود نازنین امام زمان (سلام الله علیه) شوکت و قدرتی است که خداوند سبحان به بهترین بنده ی خود تقدیم کرده است.
محمد رازی در یکی از خاطراتش از استاد عالی مقام خود می نویسد: «حضرت آیت الله بافقی (رحمت الله علیه) پس از آن که برای ادای نذر خود با هشت نفر از اعضای خانواده با آن حالتی که پس از عارض شدن بیماری بر روی و عدم توانایی کافی در راه رفتن به عتبات رفته بودند، من در نجف اشرف بودم و به ملاقات ایشان شتافتم، به ایشان گفتم: آقا یقین دارم با این حال که خودتان قادر به قدم برداشتن نیستید؛ آن هم با اثاثیه، امام زمان (سلام الله علیه) شما را آورده است ایشان رو به من کردند و گفتند: یقین کن که خدای امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) مرا آورده است.
منبع: مجاهد شریف آیت الله بافقی، محمد رازی

حکایت ها و پندها

انفاق حقیقی
روزی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در مجلسی که عده ی زیادری در آن حضور داشتند پرسیدند: کدام یک از شما امروز مقداری از مال خود را در راه خدا انفاق کرده است؟
کسی پاسخ نداد، تنها حضرت علی (علیه السلام) عرض کردند: من امروز یک دینار از خانه برداشتم و برای خرید آرد بیرون رفتم، در راه به مقدادبن اسود برخوردم. آثار گرسنگی را در سیمایش مشاهده کردم از خرید آرد منصرف شدم و آن دینار را به او دادم. رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: کار نیکی کرده ای و پذیرفته شد.
به دنبال سخنان حضرت علی (علیه السلام) مرد دیگری به پا خاست و عرض کرد؛ من امروز بیشتر از علی (علیه السلام) انفاق کردم، زاد و توشه ی مرد و زنی را که قصد سفر داشتند تهیه کردم و به هر کدام از آنها هزار درهم دادم، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) چیزی نفرمودند! حاضران عرض کردند: ای رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) شما برای انفاق علی (علیه السلام) آن بیان را فرمودید، اما در برابراین شخص که انفاقش (به مراتب) بیشتر بود ساکت ماندید؟!
حضرت فرمودند: آیا ندیده اید که گاه، فردی هدیه ای کم ارزش برای پادشاهی می برد اما پادشاه او را گرامی می دارد و اکرامش می کند، و فرد دیگری هدیه یی بس ارزشمند می برد ولی آن را نمی پذیرد و به آورنده اش اعتنایی نمی کند؟ عرض کردند: آری چنین است، حضرت فرمودند: حضرت علی (علیه السلام) همان یک دینار را برای رضای خدا و اطاعت در برابر فرمان او انفاق کرد، اما آن دیگری برای برتری جویی آن پولها را خرج کرد، در نتیجه خدا عمل او را حبط کرد (از بین برد) و وبال او قرار داد.
منبع: بحارالانوار، ج 41، ص18و 19، به نقل از محمدحسن حائری یزدی، جلوه های تقوا، ج2، ص 50 و 51.

معرفی کتاب

کتاب « فرازهایی جذاب و خواندنی از زندگی امام علی (علیه-السلام)»
در این کتاب با نگاهی به زندگی حضرت امام علی (علیه¬السلام) در موضوع های (حضرت علی (علیه¬السلام) و نهج البلاغه)، (حضرت علی (علیه¬السلام) و جهاد)، (حضرت علی (علیه¬السلام) و عرفان مثبت)، (حضرت علی (علیه السلام) و مرگ)، تلاش شده تا از این امام همام به عنوان الگوی عملی استفاده کنیم.
مؤلف: مرحوم علامه محمد تقی جعفری
ناشر: انتشارات جهان آرا
کتاب «حکمت علوی»
حکمت که موهبتی الهی به انسان ها ی خاص است و اساس آموزه های انبیا و اولیا را تشکیل می دهد، مجموعه ای از قضایای حق و برابر با واقع است که سعادت انسان را تأمین می کند.
اهل بیت (سلام الله علیهم) که بر مبنای مظهریت خداوند حکیم. از طوبای حکمت بهره ها برده و چشمه های آن بر زبانشان جاری شده است؛ آنچه را که بیان داشته و ثبت کرده اند، همواره ازچشمه سار حکمت جوشیده و بر آن، میوه های عقل و خرد به بار نشسته است.
امیرمؤمنان حضرت علی (علیه¬السلام) که وجود مبارکشان سراسر حکمت و فعل و شأنشان، چراغی فرا راه پیروان ایشان است از موهبت بی نظیری برخوردارند که تمامی گفتار و همه ی حقیقت ها از پایگاه عدن حکمت و مرکز ثقل امامت ایشان نشأت می گیرد. در این کتاب گرانمایه که «حکمت علوی» نام گرفته است، منظر حکیمانه ی حضرت علی (علیه¬السلام) با نگاهی به مجموعه ی آثار حضرت آیت الله جوادی آملی مدظله العالی تبیین شده است.
این اثر در سه بخش جمع آوری شده که بخش اول آن، بنابر رعایت ادب، بیان عظمت مقام والای حضرت علی (علیه¬السلام) است و بخش دوم آن، به حکمت نظری در نهج البلاغه اختصاص یافته و از جمله موضوعات این بخش، عبارتند از:
امکان شناخت خدا، اثبات وجود خدا، ازلی بودن خدا، تجرد خداوند، یگانگی خداوند متعال، ضرورت نبوت، ضرورت معاد و...
در بخش سوم به حکمت علمی در نهج البلاغه پرداخته شده و از جمله موضوعات این بخش عبارتند از: ملاک ارزشمندی انسان، رابطه ی علم با ترس از خدا، تقویت دل با یقین، راه بیداری در دنیا، اصلاح منزل آخرت، حفظ کرامت نفس، توجه به وظایف اجتماعی، امر به معروف و نهی از منکر، فهم دقیق دین و...
به امید این که با مالعه ی این کتاب، از آبشار حکمت آن حضرت جرعه ای بنوشیم و از معارف الهی شمه ای برگیریم.
گردآوری و تنظیم: سعید بند علی ، ناشر: مرکز نشر اسراء (قم) – 1380
کتاب «شبهای پیشاور»
این اثر گران مایه از جمله کتاب های مستدل با استفاده از منابع اهل سنت در دفاع از حریم تشیع و ولایت حضرت علی (علیه السلام) است که تمام مطالب آن مانند حلقه های زنجیر به هم متصل و مرتبط است و هر فردی که با نظر انصاف و به صورت دقیق این کتاب را مطالعه نماید، گذشته از آن که بیدار می گردد و شبهات برای او حل می شود، خود یک مبلغ مذهبی در مقابل مخالفین واقع و در جواب تشکیلات فریبندگان، مسلح به حربه ی منطق و دلیل خواهد بود.
مؤلف: مرحوم سلطان الواعظین شیرازی
ناشر: دارالاکتاب الاسلامیه (تهران)
کتاب «گوهری که می ماند»
گوهری مثل حضرت علی (علیه¬السلام) است که می ماند... هر مرد مسلمان باید این مشعل عظیم را بر بالای قله ی حیات ببیند و به سمت او حرکت کند. (مقام معظم رهبری)
این کتاب، ویژگی ها و سیره ی حضرت امام علی (علیه¬السلام) در بیان رهبر معظم انقلاب اسلامی است که حقیقتا به تبعیت از آن حضرت پرداخته و تلاش می کند تا جامعه را از میان این همه غوغا و مکر و فریب و نفسا نیت خودی و دشمن، به سوی آن قله ی رفیع و آبشار، راهنمایی و رهبری کند. باید هم خود را در زلال این کلمات و صفای این آیینه بسازیم و هم در شعاع مسؤولیت خویش، این نور را بتابانیم.
گردآوری، تدوین و ناشر: مؤسسه ی فرهنگی قدر ولایت

احکام

احکام نماز جماعت
اهمیت نماز جماعت
قال الامام الرضا (علیه السلام): فضل الجماعة علی افرء بکل رکعة الفارکعة؛
فضیلت نماز جماعت بر نماز فرادی هر یک رکعت برابر دو هزار رکعت است.(1)
  • مستحب مؤکد است نمازهای یومیه خصوصا صبح و مغرب و عشاء، به خصوص برای همسایه ی مسجد و کسی که صدای اذان را می شنود، به جماعت خوانده شود.
  • حاضر نشدن به نماز جماعت از روی بی اعتنایی جایز نیست و سزاوار نیست که بدون عذر ترک شود.
  • نماز جماعت در غیر اول وقت بهتر از فرادای در اول وقت است.
  • نماز جماعت خواندن سریع، بهتر از نماز طولانی خواندن است.
  • کسی که وسواس در نماز دارد و با نماز جماعت مشکل او بر طرف می شود، باید نماز را با جماعت بخواند.
  • چون اطاعت از والدین واجب است اگر آنها امر به نماز جماعت کنند بنابر احتیاط واجب، فرزند باید نماز را به جماعت بخواند.
    اقتدا به امام جماعت
  • وقتی که جماعت بر پا می شود، مستحب است کسی که نمازش را فرادی خوانده دوباره با جماعت بخواند و اگر بعد بفهمد که نماز اولش باطل بوده، نمازدوم او کافی است.
  • اگر امام یا مأموم بخواهد نمازی را که به جماعت خوانده دوباره با جماعت بخواند در صورتی که جماعت دوم و اشخاص آن غیر از اول باشد، اشکال ندارد. (امام رحمت الله علیه)
    تذکر: مقلدین از غیرامام در این مسأله به رساله ی مرجع تقلید خود مراجعه کنند.
  • موقعی که امام جماعت نماز یومیه می خواند، هر کدام از نمازهای یومیه را می شود به او اقتدا کرد ولی اگر امام، نمازیومیه اش را احتیاطا دوباره می خواند، فقط در صورتی که مأموم احتیاطش با امام یکی باشد، می تواند به او اقتدا کند. اگر انسان نداند نمازی را که امام می خواند نماز واجب یومیه است یا نماز مستحب، نمی تواند به او اقتدا کند.
    شرایط نماز جماعت
  • جای امام جماعت بالاتر از مأموم نباشد ولی به مقدار کم بی اشکال است و درزمین شیب دار که عرفا زمین مسطح گفته می شود نیز صحیح است.
  • مأموم در صف اول باید امام را ببیند و مأموم در صف های بعدی باید مأموم صف جلوی خود را ببیند، لذا دیوار یا پرده نباید حایل بین آنها باشد، ولی اگر بین مأموم زن و مرد پرده باشد، اشکال ندارد.
  • اگر طولانی شدن صف نماز جماعت مانع از دیدن امام یا صف جلو شود، اشکال ندارد.
  • فاصله شدن یک طفل یا یک نفر که نمازش باطل است یا به مقدار یک سجده ی انسان بین 2 مأموم یا بین 2 صف بی اشکال است.
  • اگر کسی شک کند به جماعت اقتدا کرده یا نه:
    اگر در حال وظیفه ی مأموم باشد (سکوت در حال حمد و سوره خواندن امام) باید نماز را به جماعت تمام کند.
    اگر در حال عملی باشد که مشترک بین امام و مأموم است، باید نماز را به فرادی تمام کند.
  • اگر مأموم زودتر ازرکوع سر بردارد و به جهت متابعت باز به رکوع رود ولی به رکوع امام نرسد، نمازش باطل است.
    مستحبات و مکروهات نماز جماعت:
    مستحبات
  • مستحب است امام در وسط صف بایستد و اهل علم و کمال در صف اول بایستند.
  • مستحب است صف های نماز جماعت منظم باشد بین کسانی که در یک صف ایستاده اند فاصله نباشد و شانه ی آنان ردیف یکدیگر باشد.
  • مستحب است بعد از گفتن (قدقامت الصلاة) مأمومین برخیزند.
  • مستحب است امام جماعت در حمد و سوره و ذکرهایی که بلند می خواند صدای خود را به قدری بلند کند که دیگران بشنوند نه بیش از حد.
  • اگر امام در رکوع بفهمد کسی تازه رسیده ومی خواهد اقتدا کند، مستحب است رکوع را دو برابر همیشه طول بدهد و بعد برخیزد اگرچه بفهمد دیگری هم برای اقتدا وارد شده است.
    مکروهات:
  • اگر در صفهای جماعت جا باشد مکروه است انسان تنها بایستد.
  • مکروه است مأموم ذکرهای نماز را طوری بگوید که امام بشنود.
  • اقتدای مسافر به غیر مسافر و همچنین برعکس مکروه است.

    پی نوشت :

    1- بحارالانوار، ج88، ص4.

    منبع:  توضیح المسایل 12 مرجع، ج1

  • نویسنده: سید امیرحسین کامرانی راد/http://rasekhoon.net
 
۰۳/۰۱/۱۲
منتظران ظهور/ مجتبی دهقانی پوده

ویژه نامه روز بیست و یکم ضیافت الهی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">