لب نگار که باشد رطب حرام بود زمان واجبمان مستحب حرام بود فقیه نیستم اما به تجربه دیدم بدون عشق مناجات شب حرام بود اگر که هست طبیبم طبیب دوّاری به من معالجه ی در مطب حرام بود برآنکه دشمن اولاد توست نیست عجب که نطفه اش نسب اندر نسب حرام بود تو مرد ظرفشناسی و مهِر اولادت عجم که هست برای عرب حرام بود تو را در کمال نوشتند یا رسول الله بزرگ آل نوشتند یا رسول الله
تو رسول بودی که نبود عالم تو امام بودی و نبود آدم به همه مؤخر ز همه مقدم تو نبی اعظم تو رسولاکرم تو دلیل بودی به کلیم در یم تو مسیح بودی به مسیح در دم تو خـدا جلالـی، تـو خـداپرستی تو همیشه بودی، تو هماره هستی
ارسال نظر
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیانثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
در هُرم نگاه تو فسردیم و نمردیم
نقش است به پیشانی چینخورده ز غیرت
ما جان به در از داغ تو بردیم و نمردیم
ابرو گره در هم زده چشمان شفقرنگ
دندان به لب خویش فشردیم و نمردیم
اقبال نگونبخت نگر کاین همه سر را
تا مرز قدمهای تو بردیم و نمردیم
ظرف دل بیحوصله جوش آمد و سر رفت
خون دل جاریشده خوردیم و نمردیم
یک عمر نفس آمد و برگشت و به تسبیح
سنّ دل بیعار شمردیم و نمردیم
ما زنده به عشقیم که با عشق بمیریم
صد مرتبه از داغ تو مردیم و نمردیم