در سوگ اسوه حسنه
بسم الله
حضرت محمد بن عبد
الله (صلی الله علیه وآله وسلم) ، آخرین سفیر الهى و بزرگ رهبر جهان اسلام، در
سحرگاه روز جمعه 17 ربیع الاول سال 571 میلادى در مکه مکرمه و در دامن پاک حضرت
آمنه، دیده به جهان گشود . آن حضرت که قبل از تولد، پدر گرامیش را از دست داده
بود، در شش سالگى شاهد درگذشت مادرش گردید . حضرت محمدصلی الله علیه وآله وسلم در 8 سالگى از وجود بزرگ
حامى خود، حضرت عبدالمطلب محروم شد و به همراه تنها سرپرست خویش ابوطالب، دوران نوجوانى
خود را سپرى کرد
. پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله وسلم) در 25 سالگى در حالى که
به خردمندى، پاکدامنى، امانت و دانایى در میان مردم شهرت داشتبا حضرت خدیجه
ازدواج نمود، و در 40 سالگى با نزول آیاتى در غار حراء به رسالت الهى مبعوث گردید .
13 سال بعد از
بعثت، در حالى که منزل آن حضرت با تدبیر سران لجوج 0و کوتهاندیش قریش به محاصره
در آمده بود، با هجرت به یثرب زندگى نوینى را آغاز کرد . بعد از اینکه رسول اکرم(صلی الله علیه وآله وسلم) به یارى خداوند متعال توطئهها و نقشههاى کافران را یکى پس از دیگرى خنثى
کرده و موانع را از سر راه برداشت و مکتب حیاتبخش خود را در اقصى نقاط جهان گسترش
داد، در سال دهم هجرت با انجام مباهله و حجة الوداع موقعیتخود را تثبیت نموده و
در غدیر خم از طرف پروردگار متعال، امیر مؤمنان علىعلیه السلام را به جانشینى
خویش برگزید . و سرانجام در 63 سالگى و در هنگام ظهر روز دوشنبه 28 صفر سال 11
هجرى قمرى، مطابق سال 633 میلادى، در منزل خود در مدینه به ملاقات معبود شتافت .
حضرت علىعلیه السلام پیامبر را غسل داد و کفن نمود و به همراه سایر مسلمانان بر آن
گرامى نماز گزارده و پیکر مقدس حضرت خاتم الانبیاء(صلی الله علیه وآله وسلم) را در
منزل مسکونىاش به خاک سپرد . با رحلت پیامبر خاتم(صلی الله علیه وآله وسلم)،
مصیبتبزرگى در اسلام و انحراف عمیقى در میان مسلمانان پدید آمد، که تا امروز اثر
آن ضربه سهمگین پیکر اسلام و مسلمانان را مىآزارد .
در این فرصتبا نقل فرازهایى حساس، از
واپسین روزهاى حیات آن بزرگوار به برخى از حوادث آموزنده آخرین لحظات حیات پیامبر اکرمصلیاللهعلیهوآله
وسلم اشاره خواهیم کرد، به امید اینکه بتوانیم، با بکارگیرى رهنمودهاى راهگشاى آن
بزرگوار در ردیف پیروان واقعىاش قرار گرفته و با عبرتاندوزى از حوادث آن دوران،
در اعتلاى آیین نجاتبخش اسلام سهیم باشیم .
بزرگترین نگرانى پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم)
پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله وسلم) تا آخرین روزهاى رحلتخویش از یک نگرانى و ناراحتى درونى شدیدا رنج مىبرد . اساسا براى یک شخصیت والاى آسمانى که نتیجه تمام زحمات خود را در تداوم رهبرى آینده اسلام بوسیله فردى شایسته مىاندیشید، مسئله امامت و رهبرى امت اسلام، مهمترین دغدغه خاطر به شمار مىآمد . حضرت رسول اکرم(صلی الله علیه وآله وسلم) که از اندیشه برخى افراد فرصتجو و ریاست طلب در انحراف مسئله جانشینى، آگاهى داشت و از سرنوشت آن شدیدا بیمناک بود، بارها بر این مهم تصریح نموده و به جانشینى علىعلیه السلام بعد از رحلتخویش تاکید کرده بود . اوج این رهنمودها در حادثه غدیر بود که 70 روز قبل از رحلت آن حضرت اتفاق افتاد . در آن روز تاریخى که با حضور یکصد هزار تن از مسلمانان و بعد از نزول آیه بلاغ ، وصایت و ولایت حضرت امیر مؤمنان على علیه السلام رسما اعلام گردید و با نزول آیه اکمال ، این مراسم سرنوشتساز پایان پذیرفت، باز هم نگرانى حضرت رسول(صلی الله علیه وآله وسلم) رفع نشد . پیامبر دوراندیش اسلام(صلی الله علیه وآله وسلم) پیش بینى مىکرد که در آیندهاى نزدیک رهبرى حکومت اسلامى را عدهاى از محور خارج کرده و افراد جاه طلب، على علیه السلام را از خلافت دور نموده و مسلمانان را از رهبرى آن یگانه دوران محروم کنند . بدین جهت گاهى این نگرانى خود را اظهار نموده و به علىعلیه السلام مىفرمود: «من مىترسم اگر با آنان بر سر خلافت و رهبرى پافشارى کرده و به نزاع برخیزى، تو را به قتل برسانند .»
آخرین وداع با یاران
پیامبر
اعظم(صلی الله علیه و آله و سلم) در یکی از روزهای بیماری در حالی که سرش را با
پارچهای بسته بود و علی علیه السلام و فضل بن عباس زیر بغلش را گرفته بودند و
پاهایش بر زمین کشیده میشد، وارد مسجد شد و روی منبر قرار گرفت و شروع به سخن
فرمود و گفت: مردم وقت آن رسیده است که من از میان شما غائب گردم، اگر به کسی وعده
دادهام، آمادهام انجام دهم و هر کس طلبی از من دارد، بگوید تا بپردازم. در این
موقع مردی برخاست و عرض کرد: چندی قبل به من وعده دادید که اگر ازدواج کنم، مبلغی
به من کمک کنید، پیامبر فورا به فضل دستور داد که مبلغ مورد نظر او را بپردازد و
از منبر پایین آمد و به خانه رفت. سپس روز جمعه، سه روز پیش از وفات خود، بار دیگر
به مسجد آمد و شروع به سخن نمود و در طی سخنان خود فرمود: هر کسی حقی بر گردن من
دارد برخیزد و اظهار کند، زیرا قصاص در این جهان، آسانتر از قصاص در روز رستاخیز
است.(1)
در این موقع سوادة بن قیس برخاست و
گفت: موقع بازگشت از نبرد "طائف" در حالی که بر شتری سوار بودید،
تازیانه خود را بلند کردید که بر مرکب خود بزنید، اتفاقا تازیانه بر شکم من اصابت
کرد، من اکنون آماده گرفتن قصاصم.
درخواست پیامبر یک تعارف اخلاقی نبود؛
بلکه جداً مایل بود حتی یک چنین حقوقی را که هرگز مورد توجه مردم قرار نمیگیرد
جبران نماید. گذشته از این، چون اصابت تازیانه بر شکم سواده عمدی نبود، از این نظر
او حق قصاص نداشته است، بلکه با پرداخت دیهای جبران میگردید. مع الوصف پیامبر،
خواست، نظر وی را تامین کند.
پیامبر دستور داد، بروند همان تازیانه
را از خانه بیاورند، سپس پیراهن خود را بالا زد تا سواده قصاص کند. یاران رسول خدا
با دلی پر غم و دیدگانی اشکبار و گردنهای کشیده و نالههایی جانگداز، منتظرند که
جریان به کجا خاتمه میپذیرد؛ آیا سواده واقعا از در قصاص وارد میشود؟ ناگهان
دیدند سواده بی اختیار، شکم و سینه پیامبر را میبوسد؛ در این لحظه پیامبر او را
دعا کرده، گفت: خدایا! از سواده بگذر، همانطور که او از پیامبر اسلام در گذشت.(2)
پیامدهاى رحلت پیامبر اکرم
(صلی الله علیه وآله وسلم) در نگاه شاهد آن ایام
رحلت
پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) براى حکومت اسلامى و امت اسلام حادثه اى
سخت و جانسوز بود . چنانکه امیرالمؤمنین(علیه السلام) مىفرمایند:
« بابی انت و امی یا رسول الله
(صلی الله علیه وآله وسلم)لقد انقطع بموتک ما لم ینقطع بموت غیرک من النبوة
والانباء و اخبارالسماء . خصصت حتى صرت مسلیا عمن سواک و عممت حتى صار الناس فیک
سواء و لولا انک امرت بالصبر و نهیت عن الجزع، لانفدنا علیک ماءالشؤون . و لکان
الداء مماطلا و الکمد محالفا و قلالک . . . (3) ؛ پدر و مادرم فدایت اى پیامبر
خدا، با مرگ تو رشتهاى پاره شد که در مرگ دیگران چنین قطع نشد و آن نبوت و فرود
آمدن پیام و اخبار آسمانى بود . مصیبت تو دیگر مصیبت دیدگان را تسلى دهنده ست یعنى
پس از مصیبت تو دیگر مرگ ها اهمیتى ندارد . و از طرفى این یک مصیبت همگانى است که
عموم مردم به خاطر تو عزادارند . اگر نبود که امر به صبر و شکیبایى فرمودهاى و از
بىتابى نهى نمودهاى آنقدر گریه مىکردم که اشک هایم تمام شود . و این درد جانکاه
همیشه در من مىماند و حزن و اندوهم دائمى مىشد. که همه اینها در مصیبت تو کم و
ناچیز است.»
سختى مصیبت رحلت پیامبر به قدرى بود
که امام على مىفرمایند: « فضجت الدار الافنیة(4)؛ گویا در و دیوار خانه فریاد
مىزد.»
علل موفقیت پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) در زمان حکومت
شاید
تصور آن روز براى خیلىها امرى مشکل به نظر مىرسید، چرا که پیامبر توانسته بود در
مدت کمى علاوه بر ایجاد الفت و اخوت و صفا و صمیمیت بین مردم، حکومتى عدل گستر و
نظامى قانونمند را پى ریزى کند که مردم خصوصا طبقه عامه از آن بهره مند باشند.
چنانکه حضرت امیرمؤمنان(علیه السلام) مىفرمایند:
« فانظروا الى مواقع نعم الله علیهم حین بعث الیهم رسولا
. فعقد بملته طاعتهم . و جمع على دعوته
الفتهم، کیف نشرت النعمة علیهم جناح کرامتها و اسالت لهم جداول نعمتها والتفت
الملة بهم فى عوائد برکتها فاصبحوا فى نعمتها غرقین . و فى خصرة عیشها فکهین . قد
تربعت الامور بهم فى ظل سلطان قاهر . و آوتهم الحال الى کنف عز غالب، و تعطفت
الامور علیهم فى ذرى ملک ثابت . فهم حکام على العالمین و ملوک فى اطراف الارضین
یملکون الامور على من کان یملکها علیهم، و یمضون الاحکام فیمن کان یمضیها فیهم لاتغمزلهم
قناة ولا تقرع لهم صفاة (5) ؛ حال به نعمت هاى بزرگ الهى که به هنگامه بعثت پیامبر
اسلام (صلی الله علیه وآله وسلم)بر آنان فرو ریخت بنگرید . که چگونه اطاعت آنان
را دین خود پیوند داد . و با دعوتش آنها را به وحدت رساند. چگونه نعمتهاى الهى
بال هاى کرامت خود را بر آنان گستراند و جویبارهاى آسایش و رفاه برایشان روان
ساخت و تمام برکات آیین حق، آنها را در بر گرفت در میان نعمتها غرق شدند و در
خرمى زندگانى شادمان . امور اجتماعى آنان در سایه حکومت اسلام استوار شد . در پرتو
عزتى پایدار آرام یافتند و به حکومتى پایدار رسیدند . آنگاه آنان حاکم و زمامدار
جهان شدند و سلاطین روى زمین گردیدند و فرمانرواى کسانى شدند که در گذشته حاکم
بودند و قوانین الهى را بر کسانى اجرا مىکردند که مجریان احکام بودند و در گذشته کسى
قدرت درهم شکستن نیروى آنان را نداشت و هیچ کس خیال مبارزه با آنان را در سر
نمىپروراند .»
شمه اى از حالات فرصت طلبان عصر پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم)
شرایط
قبل از اسلام و حتى بعد از حکومت اسلامى پیامبر به گونهاى نبود که تمام کسانى که
در جزیرة العرب آن روز مىزیستند از جان و دل تسلیم اوامر حکومت نبوى شوند و چه
بسا بودند کسانى که نه از سر تسلیم بلکه از ناچارى به بیعت حکومت حضرتش درآمده
بودند . و حتى کسانى که در حیات حضرت نتوانستند کارى کنند
.
چنانکه امام على (علیه السلام)
مىفرمایند: « فاراد قومنا قتل نبینا واجتیاح اصلنا و هموا بنا الهموم و فعلوا بنا
الافاعیل و منعونا العذب واحلسونا الخوف واضطرونا الى جبل وعر واوقدوا لنا
نارالحرب فعزم الله لنا على الذب عن حوزته والرمى من وراء حرمته (6) ؛ خویشاوندان
ما از قریش مىخواستند پیامبرمان (صلی الله علیه وآله وسلم) را بکشند و ریشه ما
را درآورند و در این راه اندیشهها از سر گذراندند و هر چه خواستند نسبت به ما
انجام دادند. و زندگى خوش را از ما سلب کردند . و با ترس و وحشت به هم آمیختند و
ما را به پیمودن کوههاى صعب العبور مجبور کردند و براى ما آتش جنگ افروختند . اما
خدا خواست که ما پاسدار دین او باشیم و شر آنان را از حریم دین بازداریم .
آنان منتظر رحلت پیامبر بودند تا
بتوانند به مطامع نفسانى خود دست یازند
.
چنانکه امام على (علیه السلام) خطاب
به برادرش عقیل نوشتند: « فدع عنک قریشا و ترکاضهم فی الضلال و تجوالهم فى الشقاق
و جماحهم فی التیه، فانهم قد اجمعوا على حربی کاجماعهم على حرب رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم) قبلی
... (7) ؛ قریش را بگذار تا
در گمراهى بتازند و در جدایى سرگردان باشند . و با سرکشى و دشمنى زندگى کنند همانا
آنان در جنگ با من متحد شدند آنگونه که پیش از من در نبرد با رسول خدا
(صلیاللهعلیهوآله وسلم) هماهنگ بودند.»
البته بیانات پیامبراکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) در حق امیرالمؤمنین و در راس آنها در غدیر خم توانسته
بود از شدت و حدت آن بکاهد
.
چنانکه حضرت زهرا سلام الله علیها
فرمودند:
«... کانکم لم تعلموا ما قال یوم غدیر خم،
والله لقد عقد له (على علیه السلام)
یومئذ الولاء لیقطع منکم بذلک منها
الرجاء ... (8) ؛ گویا از آن چه رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) در روز غدیر
خم فرمود، آگاهى ندارید؟ سوگند به خدا که ایشان در آن روز ولایت و رهبرى امام على
(علیه السلام) را مطرح کرد و از مردم بیعت گرفت تا امید شما فرصت طلبان تشنه قدرت
را قطع نماید.»
گروهى نیز توان و توفیق معرفت پیامبر
و حکومت حضرتش را پیدا نکرده بودند . چنانکه خداوند متعال مىفرمایند:
« قالت الاعراب آمنا، قل لم تؤمنوا ولکن
قولوا اسلمنا و لما یدخل الایمان فى قلوبکم.» (9)
شرایط حاد و تاسف بار بعد از رحلت پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم)
این
عوامل و عواملى دیگر دست به دست هم داده بود تا بعد از رحلت پیامبر اکرم جامعه آن
روز با مشکلات خاصى مواجه شود. چنانکه امام على (علیه السلام)
مىفرمایند:
«... حتى رایت راجعة الناس قد رجعت عن
الاسلام، یدعون الى محق دین محمد (صلیاللهعلیهوآله وسلم) فخشیت ان لم انصر
الاسلام و اهله ان ارى فیه ثلما او هدما تکون المصیبة به اعظم من ولایتکم ... (10)
؛ تا آنجا که دیدم گروهى از اسلام بازگشته، مىخواهند دین محمد (صلی الله علیه وآله وسلم) را نابود سازند. پس ترسیدم که اگر اسلام و طرفدارانش را یارى نکنم، رخنهاى
در آن بینم یا شاهد نابودى آن باشم که مصیبت آن بر من سختتر از رها کردن حکومت
بر شماست.»
پیامدهاى رحلت از لسان مبارک حضرت زهرا (سلام الله علیها)
در
اینجا پیامدهاى رحلت پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) از نگاه تنها یادگارش،
حضرت فاطمه سلام الله علیها که بضعة الرسول است (11) و به تعبیر امام على (علیه
السلام) بقیة النبوة (12) است و به اعتراف دیگران، خیرة النساء و ابنة خیر
الانبیاء، صادقة فی قولک، سابقة فی وفور عقلک است. (13)، بیان می شود.
او که خلیفه اول در جمع مردم مدینه
دربارهاش چنین گفته است: انت معدن الحکمة و موطن الهدى و الرحمة و رکن الدین و
عین الحجة است. (14)
و حتى عایشه نیز گفته است: « ما رایت
احدا کان اصدق لهجة من فاطمة الا ان یکون الذی ولدها. » (15)
او که هم مردمان مکه و مدینه را دیده
و هم شاهد حیات پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) بوده و هم
در کنار پیامبر و حضرت امیر(علیه السلام) حوادث ریز و درشت عصر نبوت و روزهاى بعد
از رحلت و حوادث تلخ و دردناک آن ایام کوتاه را به دقت زیر نظر داشته است . آرى او
مىتواند پیامدهاى تاسف بار رحلت پیامبر را خوب بیان کند . در اینجا به مواردى از آنها
مىپردازیم:
آن حضرت در خطبه فدکیه (16) و خطبهاى
که بعدا در جمع زنان مدینه که به عیادت ایشان آمده بودند (17) ایراد فرمودهاند،
پیامدهاى رحلت پیامبر را بیان مىکنند از جمله آنها عبارتند از:
1. ایجاد ضعف و سستى در میان مردم .
استومع
وهنه « یا وهیه.» (18)
حضرت در خطبهاى که در حضور زنان
مدینه که به عیادت ایشان آمده بودند نیز این امر را تذکر دادند و با تاسف فرمودند:
« فقبحا لفلول الحد واللعب بعد الجد و
قرع الصفاة (19) ؛ چه زشت است سستى و بازیچه بودن مردانتان پس از آن همه تلاش و
کوشش .»
2. تفرقه و اختلاف به وجود آمد .
«استنهر فتقه وانفتق رتقه (20) ؛ تشتت
و پراکندگى گسترش یافت . و وحدت و همدلى از هم گسست.»
استنهر از نهر به معناى وسعت و زیادى
است، فتق به معناى جدایى و پاره پاره شدن است. انفتق از انفتاق یعنى شکافتن و رتق
هم به معناى همبستگى و اتحاد است
.
در قرآن کریم نیز آمده است که: «ان
السموات والارض کانتا رتقا ففتقناهما (21) ؛ (آیا کافران ندیدند) که آسمان ها و
زمین به هم پیوسته بودند و ما آنها را از یکدیگر باز کردیم
.»
3. امید و آرزوهاى مسلمانان به ناامیدى تبدیل شد.
آنان
که به پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) و احکام عالیه اسلام ناب حضرتش
دلخوش کرده بودند از نعمت دین الهى و حکومت اسلامى بهره مند گشته بودند. اکنون با
دیدن حوادث بعد از آن حضرت مایوس شده و امیدشان به یاس مبدل گشت .
« واکدت الامال.» (22)
4 . به حریم پیامبر بى حرمتى شد .
«
اضیع الحریم و ازیلت الحرمة عند مماته
(21)؛ هنوز جسد مبارک پیامبر بر زمین است. در اجتماع سقیفه (22) بدون نظرخواهى از
خاندان پیامبر به تعیین جانشین براى آن حضرت مىپردازند. و حق اهل بیت حضرتش را
ضایع مىکنند .
چنانکه حضرت على(علیه السلام)
مىفرماید:" فوالله ما کان یلقى فى روعى، ولا یخطر ببالى ان العرب تزعج هذا
الامر من بعده (صلی الله علیه وآله وسلم) عن اهل بیته ولا انهم منحوه عنی من
بعده" (24) ؛ به خدا سوگند نه در فکرم مىگذشت و نه در خاطرم مىآمد که عرب
خلافت را پس از رسول خدا از اهل بیت او بگرداند. یا مرا پس از وى از عهده دار شدن
حکومت باز دارند.»
و حتى در لحظات واپسین عمر حضرت و
هنگام رحلت ایشان، هنگامى که قلم و لوحى طلب فرمودند به آن حضرت بى حرمتى کردند و
نداى " فانه یهجر" سر دادند. (26)
و مدتى هم از رحلت حضرت نگذشت که به
در خانه تنها یادگارش آمدند و چه بى حرمتی ها که نکردند. چنانکه حضرت زهرا فرمود:
یا ابتاه یا رسول الله هکذا کان یفعل بحبیبتک وابنتک ... . (27)
یا ابتاه یا رسول الله ماذا لقینا بعدک
من ابن الخطاب وابن ابى قحافة (28) ؛ بابا اى رسول خدا پس از تو از دست زاده خطاب
و زاده ابى قحافه چه بر سر ما آمد. (29)
5 . خط نفاق و دورویى آشکار شد .
«
ظهر فیکم حسکة النفاق.» (30)
حضرت در جاى دیگرى از همین خطبه، با
کنایه زیبایى به این نفاق افکنى پرداخته است و فرموده است:
« تشربون حسوا فى ارتغاء و تمشون لاهله
و ولده فى الخمر والضراء و نصبر منکم على مثل حز المدى، و وخز السنان فى الحبشاء
(31) ؛ شیر را اندک اندک با آب ممزوج نمودید و به بهانه این که آب مىنوشید، شیر
را خوردید. کنایه از نفاق است که تظاهر به عملى مىشود که در واقع خلاف آن است
(32) و براى نابودى اهل بیت او در پشت تپهها و درختان کمین کردید . و ما بر این
رفتار شما که مانند بریدن کارد و فرو بردن نیزه در شکم، دردآور و کشنده است صبر مىکنیم .»
6 . دین و معنویت کم رنگ شد .
«
و سمل جلباب الدین.» (33)
«جلباب»
چادر یا عبایى که بدن انسان را
مىپوشاند، حضرت زهرا (سلام الله علیها)
تعبیر به جلباب دین فرموده . چون دین
نیز تمام زوایاى زندگى فردى و اجتماعى انسان را در بر مىگیرد، همانگونه که چادر و
عباء تمام بدن انسان را در بر مىگیرد. (34)
و در عبارتى دیگر فرمودهاند: «...
اطفاء انوار الدین الجلى و اهمال سنن النبى الصفى (35) ؛ به خاموش کردن انوار
درخشان دین و بىاهمیت کردن و مهمل گذاردن سنتهاى پیامبر برگزیده خدا همت گماردید.»
7 . مردم دچار بىتفاوتى شدند .
حضرت
خطاب به انصار که با جان و مال پیامبر را کمک کرده بودند چنین فرمودند:
« یا معاشر الفتیة و اعضاء الملة، و حضنة
الاسلام ما هذه الغمیزة فی حقی و السنة عن ظلامتى (36) ؛ اى گروه جوانمرد، اى
بازوان ملت و یاوران اسلام، این غفلت و سستى و ضعف شما در حق من و تغافل و
بىتفاوتى و خواب آلودگى درمورد دادخواهى من، چیست؟»
8 . مردم پیمان شکنى کردند .
فرمودند:« فانى
حرتم بعد البیان و اسررتم بعد الاعلان و نکصتم بعد الاقدام (37) ؛ پس چرا بعد از
بیان حق حیران و سرگردانید، و بعد از آشکار کردن عقیده پنهان کارى مىکنید و بعد
از آن پیشگامى و روى آوردن به عقب برگشته پشت نمودهاید.»
حضرت زهرا سلام الله علیها، در این
فراز به حادثه غدیر اشاره مىکند که پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) آن را
براى مردم بیان فرمود و به آنها اعلام کرد و آنان نیز با على (علیه السلام) بیعت کردند
. اما اکنون بیعت خود را شکستند
.
9 . مردم دچار وسوسههاى شیطانى شدند .
«
تستجیبون لهتاف الشیطان الغوى (38) ؛
به شیطان گمراه کننده پاسخ مثبت دادید.»
و در جاى دیگر از خطبه فرمودهاند:«
اطلع الشیطان راسه من مغزره هاتفا بکم فالفاکم لدعوته مستجیبین (39) ؛ شیطان سر
خود را از مخفی گاه به در آورد.
شما را فراخواند، دید که پاسخگوى دعوت
باطل او هستید... .»
«مغزر» یعنى مخفى گاه . در اینجا شیطان
به سنگ پشت و خارپشت تشبیه شده است. چون آن هم وقتى دشمن را مىبیند، سرش را در
لاک خود فرو مىبرد. اما وقتى که محیط را بدون خطر احساس کرد، سر خود را بیرون
مىآورد. شیطان نیز تا وقتى که پیامبراکرم (صلیاللهعلیهوآله وسلم) زنده بودند،
سرش را در لاک خود فرو برده بود و جرات نمىکرد خود را نشان دهد . ولى بعد از آن
سرش را بیرون آورد و به تحریک مردم پرداخت. (40)
10. شتاب در شنیدن حرف هاى بیهوده و بىاساس .
« معاشرالناس المسرعة الى قیل الباطل المغضیة على الفعل القبیح الخاسر (41) ؛ اى گروه مردم که به سوى شنیدن حرف هاى بیهوده شتاب مىکنید، و کردار زشت زیانبار را نادیده مىگیرید.»
11. نطفه مظاهر فساد روئیدن گرفت .
در
پایان خطبه عیادت خطاب به زنان مهاجر و انصار فرمود:
« اما لعمری لقد لقحت فنظرة ریثما تنتج
ثم احتلبوا ملء القعب دما عبیطا و ذعافا مبیدا(42) ؛ به جان خودم سوگند نطفه فساد
بسته شد، باید انتظار کشید تا کى مرض فساد پیکر جامعه اسلامى را از پاى درآورد که
پس از این از پستان شتر به جاى شیر خون بدوشید و زهرى که به سرعت هلاک کننده است .
12. فرصت طلبان به سر کار آمدند .
حضرت سلام الله علیها در فرازهایى از خطبه فدکیه به گروه هاى فرصت طلب که منتظر بودند تا بعد از رحلت پیامبر از موقعیت بهره برند پرداخته است . و ویژگىهاى آنها را نیز بیان فرموده است .
گروه هاى فرصت طلب
الف: گمراهان ساکت و منتظر .
«
نطق کاظم الغاوین (43) ؛ گمراهان
خاموش به سخن درآمدند.»
اینان که در حیات پیامبر جرات حرف زدن
هم نداشتند با رحلت ایشان وارد میدان شدند .
کسانى مانند ابوسفیان را مىتوان جزو
این گروه نام برد.
ب: فرومایگان بى نام و نشان .
«
و نبغ خامل الاقلین (44) ؛ آدم هاى
پست و بىارزش با قدر و منزلت شدند
.»
کسانى که نه از سابقه در دین و نه
فداکارى در جنگهاى پیامبر برخوردار بودند
. به بهانه ترس از فتنه در حالى که بدن
پیامبر بر زمین بود در تعیین خلیفه پیامبر مردم را تحریص مىکردند .
ج . شجاعان و دلاور مردان از اهل باطل .
« و هدر فنیق المبطلین (45) ؛ شتر اهل باطل بانگ برآورد و در میدانهاى شما به جولان درآمد.»
ویژگىهاى فرصت طلبان
حضرت در جاى دیگرى از همین خطبه
ویژگىهاى آنان را چنین بیان مىکند
.
1 . در ظاهر
ساکت و آرام بودند،" وادعون" فروگذاران .
2. اهل خوشگذرانى
بودند، " فاکهون"
.
3. راحت طلب و
رفاه زده بودند، " انتم فی رفاهیة من العیش" .
4. منتظر پیش
آمد حوادث براى پیامبر و اهل بیت بودند، " تتربصون بنا الدوائر" .
5 . اخبار و
رویدادها را دنبال مىکردند، " تتولفون الاخبار" .
6 . در جنگها
عقب نشینى و یا فرار مىکردند، " تنکصون عند النزال و تفرون من
القتال." (46)
مىتوان با مطالعه تاریخ به عنوان
نمونه ملاحظه کرد که در جنگ احد چه کسانى عقب نشینى کردند و یا فرار کردند و چه
کسانى تا آخرین لحظات در کنار پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) باقى بودند
. (47)
هر چند ممکن است با قدرى دقت و تامل
موارد دیگرى از این پیامدهاى تاسف بار را از بیانات حضرت زهرا (سلام الله علیها)
به دست آورد، اما در این نوشتار به همین دوازده مورد اکتفا مىشود .
متاسفانه جامعه امروز نیز با بعضى از
این پیامدها گریبان گیر است . امید است با بهره گیرى از اسلام ناب و مکتب اهل بیت
علیهم السلام در پیرایش این آفات کوشا باشیم .
پی نوشتها:
1- القصاص فی دار الدنیا احب الی من القصاص فی دار الاخرة.
2- مناقب آل ابیطالب ج1، ص164 .
3 . نهج البلاغه (صبحى صالح) خطبه 235 .
4. همان، خ 197 .
5 . همان، خ192، بندهاى 98 - 102 .
6 . همان، نامه 9 .
7 . همان، نامه 36 .
8 . نهج الحیاة فرهنگ سخنان فاطمه علیهاالسلام، 138، حدیث 59 .
9 . حجرات (49) آیه14 .
10 . نهج البلاغه، نامه 62 .
11 . بحارالانوار، ج43، ص23، حدیث17 .
12 . الاحتجاج، (اسوه) ج1، ص282 .
13 . همان، 270 .
14 . همان، 277 .
15 . الغدیر (دارالکتب آخوندى) ج2، ص312 .
16
. این خطبه در منابع متعددى آمده است . از جمله: الاحتجاج طبرسى (چاپ
اسوه) ج1، شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید معتزلى، ج16، ص211 به بعد . و
در کتاب هاى مستقلى نیز ترجمه و شرح آن نوشته شده است از جمله: درس هایى
از خطبه حضرت زهرا، حسینعلى منتظرى . شرح خطبه حضرت زهرا در دو جلد .
عزالدین حسینى زنجانى، قطرهاى از دریا . على ربانى گلپایگانى .
17 . ر . ک به الاحتجاج، ج1، بحارالانوار، ج43، ص158 به بعد .
18 . الاحتجاج، ج1، ص270 .
19 . همان، ص287 .
20 . همان، ص270 .
21 . انبیاء، 30 .
22 . الاحتجاج، ج1، ص270 .
21 . همان .
24 . درباره سقیفه از جمله ر . ک به شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید، ج2، ص20 - 60 و ج6، صص 5 - 50 .
25 . نهج البلاغه، نامه62 .
24 . الارشاد شیخ مفید، ترجمه آقاى رسولى محلاتى چاپ دفتر نشر فرهنگ اسلامى، ج1، ص250 .
27 . نهج الحیاة فرهنگ سخنان فاطمه سلام الله علیها، 147 .
28 . همان، 250 .
29 . امام على، عبدالفتاح عبدالمقصود، (ترجمه به فارسى) ج1، ص328 .
30 . الاحتجاج، ج1، صص263 و 264 .
31 . همان، 266 .
32 . ر . ک به قطرهاى از دریا، شرح خطبه حضرت زهرا، 126 .
33 . الاحتجاج، ج1، ص264 .
34 . درس هایى از خطبه حضرت زهرا، ص 118 .
33 . الاحتجاج، ج1، ص266 .
36 . همان، 269 .
37 . همان، 272 .
38 . همان 266 .
39 . همان 264 .
40 . درس هایى از خطبه حضرت زهرا، ص120 .
41 . الاحتجاج، ج1، ص278 .
42 . همان، ص 290 .
43 . همان، ص 264 .
44 . همان .
45 . همان .
46 . همان، ص 263 .
47 . ر . ک شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید، ج15، صص20 - 25 .
تهیه کننده : سید امیر حسین کامرانی راد
منبع : راسخون