رجعت رستاخیز کوچک/طول عمررجعت کنندگان
بسم الله ...
شاید برخی افراد با اصطلاح «رجعت» آشنایی چندانی نداشته باشند؛ از این رو،برای آشنایی بیشتر با بحث رجعت و میزان اهمیت آن، مطلب را با روایتی از امام صادق علیه السلام آغاز میکنیم
و سپس به بحث درباره آن میپردازیم.
امام صادق علیه السلام میفرماید: «اَلْرَجْعَةُ حَقٌ وَ مَنْ لَمْ یُؤمِن بِها لَیْسَ مِنّا؛[1]
رجعت حق است و هرکس به آن ایمان نداشته باشد از ما اهلبیت نیست.» از این روایت میتوان چند مطلب برداشت کرد:
1. رجعت، حق است؛ یعنی امری است که باطل در آن راه ندارد و تحقق آن نیز حتمی است.
2. هر کس معتقد به رجعت نباشد، از دایره مکتب اهلبیت علیهم السلام بیرون خواهد بود.
3. اعتقاد به رجعت باید در حد ایمان به آن باشد، یعنی علاوه بر بیان زبانی، باید به آن معرفت قلبی نیز داشته باشیم.
4. وقتی عدم اعتقاد به رجعت با عدم همراهی با مکتب اهلبیت علیهم السلام برابر میشود (لیس منّا)، روشن است که مسأله رجعت به عنوان ضروریات مذهب قلمداد شده است.
مفهوم رجعت
رجعت در لغت به معنای بازگشتن و بازگردانیدن میباشد؛ اما در اصطلاح دینی و عقیدتی ما، جامعترین تعریف ـ که از متن روایات برخاسته ـ این است: بازگشت اهلبیت علیهم السلام و مؤمنین خالص و کفار خالص به این دنیا در زمان ظهور امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف. علت برگشت نیز این طور بیان شده است که اهلبیت علیهم السلام و مؤمنین بتوانند در راستای تحقق کلمه توحید و عدل جهانی، حضرت را یاری کنند و از کفار خالص نیز انتقام گرفته شود، که در واقع، این انتقام، بخشی از عذاب آنان است که در این دنیا آن را میچشند.
امکان وقوع رجعت و شواهد قرآنی آن
پس از آشنایی با این مفهوم، اولین سؤالی که به ذهن میرسد این است که آیا برگشت مجدد روح به بدن مادی امکان پذیر است؟ به عبارت دیگر، آیا این مسأله در گذشته تحقق یافته است یا خیر؟
با رجوع به آیات قرآنی به خوبی درخواهیم یافت که برگشت روح به بدن مادی سابقاً تحقق یافته است؛ پس وقوع آن محال نیست و خداوند برانجام آن قدرت دارد:
الف) (اَلَم تَرَ اِلی الَّذینَ خَرجُوا مِن دیارِهم وَ هُم اُلُوفٌ حَذَرَالْمَوتِ فقالَ لَهُمْ مُوتوا ثمَّ اَحْیاهُم)[2]؛ « آیا ندیدى جمعیتى را که از ترس مرگ، از خانههاى خود فرار کردند؟ و آنان، هزارها نفر بودند (که به بهانه بیمارى طاعون، از شرکت در میدان جهاد خوددارى نمودند). خداوند به آنها گفت: بمیرید! سپس آنها را زنده کرد.» در تفسیر این آیه آمده است که هفتاد هزار نفر، از ترس طاعون، خانه و دیار خود را ترک کردند و مرگ آنان را فرا گرفت. پس از مدّتی طولانی، یکی از پیامبران بنیاسرائیل، آثار ویرانی و مرگ آنان را دید؛ لذا از خداوند خواست که آنان را زنده کند و خداوند نیز آنان را زنده کرد.»[3]
ب) (یَومَ نَحْشُرُ مِنْ کُلِّ أُمَّةٍ فَوجاً مِمَّنْ یُکَذَّبُ بِآیاتِنا فَهُم یُوزَعُون([4] ؛ «[ای رسول خدا! روزی را به یاد امت بیانداز که] از هر قومی یک دسته را که تکذیب آیات ما میکنند برمیانگیزیم و آنها مورد بازخواست قرار میگیرند.» اگرچه در این آیه، واژة حشر به کار رفته است اما دلالت بر قیامت نمیکند، چرا که اگر قرار بود این برانگیختن، به معنای قیامت باشد، لازم میشد که به حشر گروه و دستهای از قوم اشاره نشود؛ زیرا در آیه 47 سوره کهف، خداوند میفرماید: )وَحَشَرْنَاهُمْ فَلَمْ نُغَادِرْ مِنْهُمْ أَحَدًا( ؛ «در روز قیامت، همه را در صف محشر از قبرها بر میانگیزیم و یکی را فرونگذاریم.» همان طور که روشن است در روز قیامت، همه برانگیخته میشوند نه دسته و گروهی.
در روایت است که ابوبصیر خدمت امام باقر علیه السلام بود و حضرت از او پرسید: «آیا اهل عراق، منکر رجعت هستند؟» ابوبصیر پاسخ داد: «بله». حضرت فرمودند: «مگر آنان، آیه )یَومَ نَحْشُرُمِنْ کُلِّ أُمَّةٍ فَوجاً مِمَّنْ یُکَذَّبُ بِآیاتِنا فَهُم یُوزَعُون( را نخواندهاند؟»[5]
و همچنین «حماد» نقل کرده است که امام صادق علیه السلام از من پرسید: «مردم درباره آیه شریفه )یَومَ نَحْشُرُ مِنْ کُلِّ أُمَّةٍ فَوجاً..( چه میگویند؟» گفتم: «میگویند این آیه شریفه درباره قیامت است.» حضرت فرمودند: «چنین نیست که میگویند؛ بلکه این آیه درباره رجعت است.» سپس فرمودند: «آیا خداوند در قیامت برخی را محشور میکند و دیگران را وا میگذارد؟»
روایات و مسأله رجعت
بیان روایات در اثبات رجعت و چگونگی آن، به حدی از روشنی است که هیچ شک و شبههای باقی نمیگذارد. اساساً در احادیث ما، رجعت، تواتر معنوی دارد؛[6] چنان که علامه مجلسی رحمه الله میگوید: «چگونه ممکن است کسی حقانیت ائمه را باور کند، ولی در آنچه از آن به صورت متواتر رسیده و بیش از دویست حدیث صریح در بیش از پنجاه کتاب است و آنان را چهل نفر از بزرگان و اندیشمندان نقل کردهاند، تردید کند؟»[7] به عنوان نمونه امام صادق علیه السلام فرمودند: «چون قائم ما ظهور کند، نزد قبر هر مؤمنی مَلکی ندا میکند که ای فلانی! صاحب و امام تو ظاهر شد، اگر میخواهی به او ملحق شو و اگر میخواهی در کرامت و نعمت حق باشی، همین جا بمان! پس بعضی بیرون آیند و بعضی در نعیم الهی میمانند.»[8]
در متن بسیاری از زیارت نامهها نیز به مسأله رجعت تصریح شده است؛ مثلاً در زیارت وارث که از حضرت امام صادق علیه السلام نقل شده، میگوییم: «خدا، پیامبران و ملائکه را شاهد میگیرم که نسبت به شما مؤمن هستم و به رجعت شما یقین دارم.»[9]
و آخرین نکته آن که از مجموع روایات به دست میآید که شهدای کربلا، همه پیامبران علیهم السلام ، پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم و ائمه اطهار علیهم السلام ، اصحاب پیامبران، و همچنین دشمنان اهلبیت و آنانکه در شرک محض میباشند، رجعت میکنند.
امام صادق علیه السلام میفرمایند: «نخستین کسی که به دنیا باز میگردد، حسین بن علی علیه السلام و اصحاب با وفایش، و یزید بن معاویه و یاران نابکارش میباشند. پس آن حضرت با اصحاب خویش، یزیدیان را قصاص میکند.»[10]
.1 رجعت در لغت به معنای بازگشتن و بازگردانیدن میباشد؛ اما در اصطلاح دینی و عقیدتی ما، جامعترین تعریف ـ که از متن روایات برخاسته ـ این است: بازگشت اهلبیت علیه السلام و مؤمنین خالص و کفار خالص به این دنیا در زمان ظهور امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف.
.2 بیان روایات در اثبات رجعت و چگونگی آن، به حدی از روشنی است که هیچ شک و شبههای باقی نمیگذارد. اساساً در احادیث ما، رجعت، تواتر معنوی دارد؛
[1] . بحارالانوار، ج53، ص92.
[2] . سوره بقره/243.
[3] . نمونه این آیات بسیار است، مانند آیه 56 و 73 سوره بقره و...که به علت طولانی شدن کلام از ذکر آنها خودداری میکنیم.
[4] . سوره نمل/73.
[5] . بحارالانوار، ج53، ص40.
[6] . تواتر به این معنی است که شمار راویان یک روایت، در هر طبقه، به حدی باشد که تبانی افراد بر دروغ گفتن در مورد آن روایت، محال باشد.
[7] . بحارالانوار، ج53، ص122.
[8] . الغیبة، شیخ طوسی، ص459.
[9] . همان، ص721.
[10] . تفسیر عیاشی، ج2، ص282.
طول عمر رجعت کنندگان
یکی از بحثهایی که مورد توجّه قرارگرفته است، موضوع طول عمر رجعت کنندگان است که آیا
رجعت کنندگان، همه یک اندازه عمر معین دارند، یا نه؟
بیشتر روایات، نقش رجعت کنندگان را در عصر ظهور حضرت مهدی علیه السلام نصرت و یاری دین و مبارزه و جهاد کنار آن حضرت مطرح میکنند. درباره طول عمر مطالب روشنی وجود ندارد.
تنها یک روایت وجود دارد، که این است:
سعد از حسن و او از امام کاظم علیه السلام روایت میکند، که فرموده است:
سَعْدٌ عَنِ الْیَقْطِینِی عَنِ الْقَاسِمِ عَنْ جَدِّهِ الْحَسَنِ عَنْ أَبِی إِبْرَاهِیمَ علیه السلام قَالَ قَالَ: لَتَرْجِعَنَّ نُفُوسٌ ذَهَبَتْ وَ لَیُقْتَصَّنَّ یَوْمَ یَقُومُ وَ مَنْ عُذِّبَ یَقْتَصُّ بِعَذَابِهِ وَ مَنْ أُغِیظَ أَغَاظَ بِغَیْظِهِ وَ مَنْ قُتِلَ اقْتَصَّ بِقَتْلِهِ وَ یُرَدُّ لَهُمْ أَعْدَاؤُهُمْ مَعَهُمْ حَتَّى یَأْخُذُوا بِثَأْرِهِمْ ثُمَّ یَعْمُرُونَ بَعدّهمْ ثَلَاثِینَ شَهْراً ثُمَّ یَمُوتُونَ فِی لَیْلَةٍ وَاحِدَة[1] ؛
حتماً
عدّهای از انسانها که مردهاند، باز میگردند و روزی که قائم قیام
میکند، دشمنان خود را مورد قصاص قرار میدهند. کسی که عذاب شده است، عذاب
کننده خود را و کسی که مورد خشم قرار گرفته است، به خشم آورنده خود را و
کسی که کشته شده است، قاتل خود را قصاص میکند. دشمنان آنها بازگردانده
میشوند، تا مؤمنان انتقام خون خود را بگیرند؛ آنگاه پس از آن، سیماه زندگی میکنند و در یک شب
میمیرند.
چند روایت دیگر درباره طول عمر و حکومت پیامبر اسلام و امیر مؤمنان و امام حسین علیه السلام وجود دارد که آنها را مورد بحث قرار خواهیم داد که آیا مورد اعتماد هستند.
1. طول عمر پیامبرصلی الله و علیه و آله وسلم و امیر مؤمنان علیه السلام
الف. روایتی است از اسد بن اسماعیل از امام صادق علیه السلام درباره روزی که مقدار آن را خداوند پنجاه هزار سال ذکر کرده است، سؤال شد. فرمود:
وَ رُوِیَتْ عَنْهُ أَیْضاً بِطَرِیقِهِ إِلَى أَسَدِ بْنِ إِسْمَاعِیلَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام أَنَّهُ قَالَ: حِینَ سُئِلَ عَنِ الْیَوْمِ الَّذِی ذَکَرَ اللَّهُ مِقْدَارَهُ فِی الْقُرْآنِ فِی یَوْمٍ کانَ مِقْدارُهُ خَمْسِینَ أَلْفَ سَنَةٍ وَ هِی کَرَّةُ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله و علیه و آله وسلم فَیَکُونُ مُلْکُهُ فِی کَرَّتِهِ خَمْسِینَ أَلْفَ سَنَةٍ وَ یَمْلِکُ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ فِی کَرَّتِهِ أَرْبَعَةً وَ أَرْبَعِینَ أَلْفَ سَنَةٍ[2]؛
مراد از آیه، رجعت رسول خدا صلی الله و علیه و آله وسلم است. پس ملک او در بازگشتش، پنجاه هزار سال خواهد بود و امیر المؤمنین در رجعتش، چهل و چهار هزار سال حکومت میکند.
با توجّه به اهمّیت موضوع، این روایت را بررسی میکنیم. طبق تحقیق و بررسی، به این روایت نمیشود استناد کرد، به چند دلیل:
1. عصر رجعت وظهور، مقدمه قیامت است و این ارقام با مقدّمه بودن منافات خواهد داشت.
2. این روایت مرفوع است و قابل استناد نخواهد بود.
3. کسی که روایت را بدون واسطه از امام صادق علیه السلام نقل کرده است، اسد بن اسماعیل است که کسی او را توثیق نکرده و مجهول میباشد.
سید علی بروجردی مینویسد: «به مدح یا ذم او دست نیافتم و او ناشناخته و سخنانش غیر قابل قبول است.[3]»
گرچه بعضی از بزرگان، این روایت را ذکر کرده و برای توجیه این ارقام، چنین نوشتهاند: «یحتمل الحمل علی المبالغه و غیرها[4]؛ ممکن است حمل بر مبالغه یا امثال آن شود.»
امّا حق این است که این توجیه، قابل قبول نیست، چون مقام و شأن ائمّه معصومین علیه السلام در چنین مواردی که با ارقام مشخص، مثل 44000 سال استعمال شده است، بیان مبالغه نمیباشد. این نوع مبالغه، بسیار نامأنوس خواهد بود. دیگر اینکه هیچ قرینهای بر مبالغه وجود ندارد. پس بهترین راه برخورد با این نوع روایات، بررسی سندی آنها است.
ب. روایت بسیار طولانی دیگری است که فعلا آن مقدارِ مورد بحث را میآوریم و بقیه روایت را در بحث تکرر رجعت، بررسی خواهیم کرد.
سعد عن ابن ابی الخطاب عن موسی بن سعدان عن عبد الله بن قاسم حضرمی عن عبد الکریم بن عمرو الخثعمی قال سمعت ابا عبد الله: و… یملک امیر المؤمنین اربعا و اربعین الف سنة[5]؛
از امام صادق علیه السلام نقل شده است که فرمود: امیر مؤمنان چهل و چهار هزار سال حکومت میکند.
به دلیل ضعف سند این روایت، نمیتوان به آن استدلال کرد. در سند این روایت، عبد الله بن قاسم حضرمی است. نجاشی درباره او مینویسد: عبد الله بن قاسم حضرمی معروف به (بطل) بسیار دروغگو و اهل غلو است و از غلو کنندگان، روایت میکند و به روایت او اعتنا نمیشود.[6]
گذشته از این، چنین ارقامی بسیار نامأنوساند وآوردن چنین حدیثی بدون تحقیق وبررسی سند آن، اصل مسأله رجعت را مخدوش میسازد. لازم به ذکر است، این روایت با سند دیگری از امام صادق علیه السلام نقل شده است و احمد بن عقبه و پدرش در سند آن وجود دارند، که مجهول و ناشناخته هستند.
2. طول عمر امام حسین علیه السلام
1. دو روایت درباره عمر امام حسین علیه السلام وجود دارد:
سعد عن ایوب بن نوح و الحسن بن علی بن عبد الله معاً عن عبّاس بن عامر عن سعید عن داوود بن راشد عن حمران عن ابی جعفر علیه السلام قال: «اوّل من یرجع لجار لکم الحسین و یملک حتی تقع حاجباه علی عینیه من الکبر»؛
امام باقر علیه السلام فرمود: اوّلین کسی که بازمیگردد، همسایه شما، حسین بن علی است و به
اندازهای حکومت میکند که به سبب پیری، ابروهایش به روی چشمانش قرار میگیرد.[7]
2. در روایت دیگری چنین آمده است:
سعد عن ابی عیسی عن عمر بن عبد العزیز عن رجل عن جمیل بن درّاج عن معلی بن خنیس و زید الشحّام عن ابی عبد الله علیه السلام قالا: اوّل من یکرّ فی الرّجعة الحسین بن علی و یمکث فی الارض اربعین سنة حتی یسقط حاجباه علی عینه[8]؛
امام صادق علیه السلام فرمود: اوّلین کسی که رجعت میکند، حسین بن علی علیه السلام است و چهل سال در روی زمین میماند، تا این که ابروهایش به روی چشمانش میافتد.
در سند روایت اوّل، داوود بن رشید است و با یک واسطه از امام باقر علیه السلام نقل میکند؛ که وی فردی مجهول است، بنابر این روایت او ضعیف میباشد و نمیتوان به آن اعتماد کرد.
در روایت دوّم نیز با تعبیر «عن رجل» آمده که مجهول است و روایت ضعیف گفته میشود. خلاصه همه میخواهند بدانند که امامان معصوم علیه السلام بعد از رجعت، چند سال عمر میکنند و چه حوادثی رخ میدهد. این گونه سؤالها، فکر و اندیشه هر انسان مشتاق را به خود مشغول میکند؛ ولی واقعیت این است که سخن گفتن در این باره، بسیار مشکل است و به طور طبیعی نمیتوان اطلاع دقیقی در این موارد به دست آورد. تنها منابع و مآخذ ما، همان روایات امامان معصوم علیه السلام است که بیان شد.
آنچه میتوان گفت این است که مدّت عمر همه انسانها به ویژه امامان معصوم علیهم السلام از علوم اختصاصی خداوند متعال میباشد و کسی را از آن خبردار نکرده است، مگر موارد خاصی که خداوند متعال خودش صلاح بداند و برای انبیا و اولیای خود خبر بدهد.
>عَالِمُ الْغَیْبِ فَلَا یُظْهِرُ عَلىَ غَیْبِهِ أَحَدًا إِلَّا مَنِ ارْتَضىَ مِن رَّسُولٍ فَإِنَّهُ یَسْلُکُ مِن بَینِْ یَدَیْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا<؛
داناى غیب اوست و هیچ کس را بر اسرار غیبش آگاه نمىسازد، مگر رسولانى که آنان را برگزیده و مراقبینى از پیش رو و پشت سر براى آنها قرار مىدهد.[9]
بنابراین علم به غیب، اولاً و بالذّات از آنِ خداوند است و هیچ کس بدون اذن او به غیب راه ندارد و غیبدانی انبیا و اولیا خداوند، در محدودهای است که خداوند بخواهد. خداوند است که چنین فضیلت وتوانایی را عطا میکند.
[1]. بحار الانوار، ج53، ص44.
[2]. همان، ج 53، ص104.
[3]. طرائف المقال، ج1، ص405.
[4]. الایقاظ من الهجعه، ص 368؛ منتخب الانوار المضیئه، ص 202.
[5]. مختصر بصائر الدرجات، ص27؛ بحار الانوار، ج53، ص42.
[6]. رجال النجاشی، ص226.
[7]. بحار الانوار، ج53، ص43، ح14.
[8]. همان، ص63، ح54.
[9]. سوره جن : 26- 27.
مرکز تخصصی مهدویت