نورالأصفیاء

مسجدومجتمع فرهنگی،آموزشی وپژوهشی حضرت نورالأصفیاء عجل الله تعالی فرجه الشریف

نورالأصفیاء

مسجدومجتمع فرهنگی،آموزشی وپژوهشی حضرت نورالأصفیاء عجل الله تعالی فرجه الشریف

نورالأصفیاء
آخرین نظرات

یادی از علامه طباطبایی (ره)

چهارشنبه, ۲۳ آبان ۱۴۰۳، ۱۰:۱۸ ق.ظ

بسم الله

درگذشت علامه سید محمدحسین طباطبایی(رحمت الله علیه)

اشاره

چنان‏که خورشید به همه سوی، نور می‏باشد و جایی را از روشنایی و گرمای خود، تهی نمی‏خواهد، جان‏های خورشیدیان و خورشیدسازان نیز چنین است. آنان نیز سردی و سیاهی و تاریکی و رکود و نادانی را در دل‏ها و جان‏ها و افق‏ها و آبادی‏ها برنمی‏تابند و از جایگاه بلند خویش به همه سوی روشنایی می‏دهند و نور می‏گسترانند تا چونان خورشید که گیاهان و گل‏ها را می‏پرورد، عقل‏ها و ذهن‏ها را پرورش دهند.
بی‏گمان، یکی از این انسان‏های والا، فیلسوف بزرگ شرق، مفسّر عالی‏قدر قرآن، علامه طباطبایی است. کسی که مصداق آشکار این شعر است:
هر آن‏که ز دانش برد توشه‏ای
جهانی است بنشسته در گوشه‏ای

همو که دستاوردهای گران‏سنگ علمی‏اش، مرزهای کشورمان را در نوردید و همانند مائده‏هایی آسمانی، بر سفره بسیاری از اندیشمندان سرزمین‏های دیگر قرار گرفت.

دوره‏های علمی علامه طباطبایی

یکی از ویژگی‏های علامه طباطبایی، دست‏یابی او به دانش‏های گوناگون بوده است. شوق بی‏پایان و خستگی‏ناپذیری وی در کسب دانش، او را بر چکاد باشکوه دانایی قرار داد و از وی شخصیتی کم‏نظیر ساخت.«علامه طباطبایی، در فقه و اصول استاد بودند. ایشان دوره‏هایی از فقه و اصول را نزد استادانی چون مرحوم آیت‏الله نایینی و مرحوم آیت اللّه کمپانی خوانده بودند. مدت این دوره‏ها، ده سال به درازا کشید. ایشان همچنین در جبر و مقابله و هندسه فضایی و حساب استدلالی، سهمی بسزا داشتند و در هیئت قدیم استاد بودند، به پایه‏ای که به آسانی می‏توانستند استخراج تقویم کنند. گفتنی است ایشان علوم ریاضی را در نجف اشرف نزد آقا سید ابوالقاسم خوانساری که از ریاضی‏دان‏های مشهور عصر بود، فراگرفته بودند. استاد ایشان در فلسفه، مرحوم سید حسین بادکوبه‏ای بوده است که کتاب‏های فلسفی چون اَسفار و شفا را نزد ایشان آموختند. علامه طباطبایی در ادبیات عرب و معانی و بیان و بدیع نیز کم‏نظیر بودند. در اینکه ایشان متخصص فلسفه شرق بوده‏اند، بین دوست و دشمن خلافی نیست. می‏گویند: امریکایی‏ها، سی سال زودتر از ایرانیان او را شناختند و علامه را برای تدریس فلسفه شرق به آنجا دعوت کردند و به شاه ایران (محمد رضا) متوسل شدند. شاه ایران از آیت‏الله العظمی بروجردی این مهم را خواستار شد، ولی علامه نپذیرفت».

آگاهی از معماری اسلامی

یکی از شاگردان علامه طباطبایی درباره آگاهی ایشان از معماری اسلامی می‏گوید: «هنگامی که برای ادامه تحصیل وارد قم شدم و در مدرسه حجّتیه جای گرفتم، بنای این مدرسه، کوچک بود و آیت اللّه حجّت در نظر داشتند مدرسه را توسعه دهند و بنای بزرگی که به سبک مدارس اسلامی و در برگیرنده حجره‏های بسیار و مَدرَس و مسجد و کتاب‏خانه و سرداب و بقیه نیازمندی‏های طلاب باشد، با فضای بزرگ و روح‏افزا بسازد. هر چه مهندس از تهران و غیر تهران آمدند و نقشه‏های متنوع و مختلفی کشیدند، مورد نظر آیت‏الله حجت واقع نشد، تا آنکه علامه طباطبایی نقشه‏ای کشید و در اختیار ایشان قرار داد و مورد نظر و تصویب ایشان قرار گرفت».

توفیقات الهی به علامه

هیچ انسانی، هر اندازه با استعداد و توانا باشد، بدون توفیق الهی، به انجام کاری موفق نخواهد شد. به تعبیر زیبای حافظ:
ما بدان مقصد عالی نتوانیم رسید
هم مگر پیش نهد لطف شما گامی چند

علامه طباطبایی نیز با الهام از آموزه‏های دینی، همه موفقیت‏های خود را در گرو توفیق و عنایت الهی می‏دانست. ایشان در این‏باره می‏نویسد: «در اوایل تحصیل که به صرف و نحو اشتغال داشتم، علاقه زیادی به ادامه تحصیل نداشتم و ازاین‏روی هر چه می‏خواندم، نمی‏فهمیدم و چهار سال به همین نحو گذرانیدم. پس از آن، یک‏باره عنایت خدایی دامن‏گیرم شد و عوضم کرد و در خود یک نوع شیفتگی و بی‏تابی به تحصیل کمال حس نمودم، به طوری که از همان روز تا پایان تحصیل که تقریبا هیجده سال طول کشید، هرگز نسبت به تعلیم و تفکر، احساس خستگی و دل‏سردی نکردم و زشت و زیبای جهان را فراموش کردم. بساط معاشرت با غیر اهل علم را به کلی برچیدم و در خورد و خواب و لوازم دیگر زندگی، به حداقل ضروری قناعت کردم و باقی را به مطالعه می‏پرداختم. بسیار می‏شد که شب را تا طلوع آفتاب به مطالعه می‏گذراندم و همیشه درس فردا را شب قبل مطالعه می‏کردم و با ذهنی روشن به درس استاد حاضر می‏شدم» و بدین‏گونه، طباطبایی در اثر توفیقات الهی، به بالاترین درجه‏های علمی دست یافت.

پیوند دهنده دین و فلسفه

تهمت کافری و طعنه بیگانه‏تباری، داغ‏هایی بوده که گاه بر پیشانی سپید و ستبر فلسفه و حکمت اسلامی نهاده می‏شد. گروهی، بدون آنکه از فلسفه شناخت درستی داشته باشند، آن را جزو دانش‏های گمراه کننده و فیلسوفان را در شمار اهل کفر می‏پنداشتند. علامه طباطبایی، برخلاف این پندارهای نادرست درباره فلسفه، آن را یکی از بهترین پشتوانه‏های فهم دقیق و درست آیات و احادیث می‏دانست و بر این اساس، فلسفه را با دین در پیوند می‏دید. یکی از شاگردان ایشان در این‏باره می‏نویسد: «برخلاف بسیاری که معتقدند در ابتدا خوب است محصّلین کاملاً به اخبار و روایات ائمّه طاهرین علیهم‏السلام اطلاع پیدا کنند و سپس فلسفه بخوانند، ایشان می‏فرمودند: روایات ما سرشار از مسائل عقلی عمیق و دقیق و مستند بر برهان فلسفی و عقلی است. بدون خواندن فلسفه و منطق که همان رشد عقلی است، چگونه انسان می‏تواند به این دریای بزرگ وارد شود و از آنها در امور اعتقادیّه یقین حاصل کند».

اهتمام علامه به فلسفه

فهم بهتر معارف الهی و پاسخ‏گویی به شبهه‏های مادی، دو انگیزه اصلی اهتمام علامه طباطبایی به فلسفه بوده است. ایشان در این‏باره می‏نویسد: «من وقتی وارد قم شدم، دیدم جامعه اسلامی ما نیاز دارد که اسلام را از منابع اصیل خودش بشناسد و بتواند از معارف اسلامی دفاع کند. بنابراین، می‏بایست در حوزه، درسی می‏داشتیم که طلبه را آن‏چنان از لحاظ استدلال عقلی، قوی کند که بتواند عقاید اسلامی را اثبات و از مواضع اسلام دفاع کند و شبهه‏های اعتقادی وارد نماید، و این جز از راه فلسفه میسّر نبود.» استاد شهید مطهری نیز در این‏باره می‏نویسد: «علامه در این فکر هستند که به تألیف یک دوره فلسفه بپردازند که هم مشتمل بر تحقیقات گران‏مایه هزار ساله فلسفه اسلامی باشد و هم آرا و نظریات فلسفی جدید در آن مورد توجه قرار گیرد و به صورتی درآید که با احتیاجات فکری عصر، بهتر تطبیق شود. نشریات روزافزون فلسفی اخیر و توجه جوانان روشن‏فکر ما به آثار فلسفی دانشمندان اروپا که هر روز به صورت ترجمه یا مقاله و رساله در عالم مطبوعات ظاهر می‏شود، و از طرف دیگر، انتشارات مجهز به تبلیغات سیاسی و حزبی فلسفه مادی جدید، ایشان را مصمم نمود که در راه مقصود خود گام بردارند. این روشی که ایشان آغاز کرده‏اند، یک اقدام اساسی است و فلسفه را در ایران وارد مرحله جدیدی می‏کند».

ارادت به اهل بیت علیهم‏السلام

پناه آوردن به آستان اهل بیت علیهم‏السلام ، انسان را به سرچشمه دانش پیوند می‏دهد و او را از آسیب‏ها و توفان‏های حادثه‏ها در امان می‏دارد. در حدیثی از پیامبر اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله در این‏باره می‏خوانیم: «بی‏گمان، مَثَل اهل بیت من در میان این امت، همانند کشتی نوح علیه‏السلام است. هر کس بر آن سوار شد، نجات یافت و هر کس آن را ترک کرد، نابود گشت».
گویا حافظ با اشاره به همین حقیقت، سروده است:
حافظ از دست مده دولت این کشتی نوح
ورنه توفان حوادث ببرد بنیادت

علامه طباطبایی، یکی از ارادتمندان به خاندان اهل بیت عصمت و طهارت علیهم‏السلام بوده است. «ایشان شأن و منزلت پیامبر و حضرت زهرا علیهاالسلام را غیرقابل ادراک می‏دانست و هرگاه نام یکی از معصومان علیهم‏السلام برده می‏شد، به شدت احترام می‏کرد. در تابستان‏ها همواره به زیارت حضرت رضا علیه‏السلام می‏رفت و تمام تابستان را در مشهد مقدس ساکن می‏شد و هر شب به حرم مطهر مشرّف می‏گشت. به مجالس روضه و ذکر مصایب اهل‏بیت علیهم‏السلام علاقه فراوان داشت و در آن به شدت می‏گریست».

علامه طباطبایی و قرآن

باید به این حقیقت تلخ اعتراف کرد که قرآن کریم با همه جایگاه والایی که دارد، هنوز در میان مسلمانان ناشناخته است، تا آنجا که در قرآن کریم از زبان حضرت رسول صلی‏الله‏علیه‏و‏آله نقل است که: «یا رَبِّ إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا؛ پروردگارا! قوم من این قرآن را وا نهادند». (فرقان: 30) به تعبیر زیبای اقبال لاهوری:
منزل و مقصود قرآن دیگر است
رسم و آیین مسلمان دیگر است

یکی از خدمت‏های ارزنده علامه طباطبایی به جامعه اسلامی آن بود که با نوشتن تفسیر گران‏سنگ المیزان، گرد غربت را از چهره قرآن زدود و در این زمینه گامی بسیار بلند برداشت. ایشان می‏فرماید: «هنگامی که از تبریز به قم آمدم، مطالعه‏ای در نیازهای جامعه اسلامی و مطالعه‏ای در وضع حوزه قم کردم و پس از سنجیدن آنها، به این نتیجه رسیدم که این دو حوزه، نیاز شدیدی به تفسیر قرآن دارد تا مفاهیم والای اصیل‏ترین متن اسلامی و عظیم‏ترین امانت الهی را بهتر بشناسند و بهتر بشناسانند. ازاین‏رو، وظیفه شرعی خود دانستم که به یاری خدای متعالی در رفع این نیاز ضروری بکوشم.» آیت الله جوادی آملی درباره تفسیر المیزان ایشان می‏نویسد: «همان‏طور که قرآن، مخزن همه علوم است، تفسیر استاد علامه نیز مخزن همه آرا و افکار و علومی است که این حکیم الهی از آن بهره‏مند شده و به دیگران رسانده است. ازاین‏رو، عده زیادی از میوه‏های این شجره طوبا بهره می‏گیرند».

چگونگی آماده شدن تفسیر المیزان

علامه طباطبایی برای آنکه بتواند تفسیری کم‏نظیر به همراه مفاهیمی ژرف و سرشار از نکته‏های ناب ارائه کند، زحمت‏های فراوانی کشید. استاد علامه حسن زاده آملی در این‏باره می‏فرماید: «روزی به محضر مبارک جناب استاد علامه طباطبایی تشرف حاصل کردم. سخن از کارهای علمی ایشان به میان آمد. ایشان اندکی در این‏باره سخن گفت و سپس درباره تفسیرش فرمود: «من اول در روایات بحارالانوار، بسیار جست‏وجو کردم تا درباره این روایات، تألیفی در موضوعی خاص داشته باشم. بعد در تلفیق آیات و روایات، زحمت بسیار کشیدم تا اینکه به فکر افتادم بر قرآن تفسیری بنویسم، ولی چنین می‏پنداشتم که چون قرآن دریای بی‏پایان است، اگر به همه آن بپردازم، مبادا توفیق نیابم. ازاین‏رو، آنچه از قرآن در اسماء و صفات الهی و آیات معاد و از این‏گونه امور بود، جدا کردم که هفت رساله مستقل در هفت موضوع تألیف کردم، تا اینکه به تفسیر قرآن اشتغال ورزیدم که اکنون چهارده جلد آن، منتشر شده است.» این سخن استاد، در آن روز بود و امروز بحمدالله تفسیر کامل المیزان در بیست جلد در اختیار ما قرار داده طلاب عزیز ما سرمشق بگیرند که حضرت علامه طباطبایی، حتی شب قدر را به بحث و تحقیق آیات قرآنی احیا می‏کرد و تفسیرش را نیز در این شب فرخنده به پایان رساند. آری این چنین باید مشغول کار بود. به تعبیر رسا و شیوای شمس‏الدین محمد بن محمود آملی:
به هوس راست نیاید، به تمنا نشود کاندر این راه بسی خون جگر باید خورد»

عدالت اقتصادی در تفسیر المیزان

یکی از بخش‏های ارزشمند تفسیر المیزان، بحث‏های اقتصادی آن است. علامه طباطبایی به شکوفایی سالم اقتصادی جامعه اهتمام ویژه‏ای داشت. موضوع‏هایی چون رفع اختلاف‏های طبقاتی، مبارزه با زراندوزی و تعادل‏بخشی به ثروت انباشته در جامعه، از مسائلی است که در راستای شکل بخشیدن به اقتصادی سالم و پویا، در تفسیر المیزان آمده است. علامه طباطبایی در این‏باره می‏نویسد: «اسلام به شدت با مال‏اندوزی برخورد کرده و مرتکبان آن را وعده عذابی دردناک داده است. آنان که به انباشت ثروت روی می‏آورند و نیازهای احتمالی خود و خویشان را بر نیاز فعلی جامعه مقدّم می‏دارند، به عنوان کسانی که شئون و روابط اجتماعی را از هم می‏گسلند و مصالح شخصی را بر منافع و مصالح عموم ترجیح می‏دهند، خائن شمرده می‏شوند. به کارگیری سرمایه و امکانات در جهت رشد اقتصادی جامعه در چارچوب مقرّر، این فرصت را برای جامعه به وجود می‏آورد که آحاد مردم از به جریان افتادن سرمایه‏ها و چرخ‏های اقتصادی استفاده و تأمین معاش کنند.» «ربا نیز که در فرهنگ اسلامی پدیده‏ای بسیار شوم و دردناک به شمار رفته، یکی از مفاسد آن همین است که راه را برای انباشت ثروت هموار می‏کند و سرمایه‏های بی‏شماری را در بانک‏ها و صندوق‏ها از جریان طبیعی بازمی‏دارد و جمعی را بر اریکه بطالت و پرخوری و خوش‏گذرانی می‏نشاند و جمعی را محروم می‏سازد».

علامه طباطبایی و همسر

رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله فرمود: «از همه مؤمنان کامل‏تر از نظر ایمان، کسی است که خلقش نیک‏تر و با خانواده‏اش، مهربان‏تر باشد.» نیز فرمود: «بهترین شما کسی است که با خانواده نیکوترین باشد و من بهترین شما با خانواده‏ام هستم». علامه طباطبایی با الهام از این آموزه‏های دینی، احترام ویژه‏ای برای همسرش قائل بود و همواره از او به نیکی یاد می‏کرد و در مرگ همسرش بسیار متأثّر شد و گریست. وقتی از او علت گریه‏اش را پرسیدند، گفت: «مرگ، حق است. همه باید بمیریم. من برای مرگ همسرم گریه نمی‏کنم. گریه من برای صفا و کدبانوگری و محبت‏های خانم است. ما زندگی پر فراز و نشیبی داشته‏ایم. در نجف اشرف با سختی‏هایی مواجه می‏شدیم. من از حوایج زندگی و چگونگی اداره آن بی‏اطلاع بودم. اداره زندگی به عهده خانم بود. در طول مدت زندگی ما، هیچ‏گاه نشد که خانم کاری بکند که من حداقل در دلم بگویم کاش این کار را نمی‏کرد یا کاری را ترک کند که من بگویم کاش این عمل را انجام داده بود. شما می‏دانید که کار من در منزل است و همیشه در منزل مشغول نوشتن یا مطالعه هستم. معلوم است که خسته می‏شوم و احتیاج به استراحت و تجدید نیرو دارم. خانم به این موضوع توجه داشت. سماور ما همیشه روشن بود و چای درست. خانم در عین حال که به کارهای منزل اشتغال داشت، هر ساعت یک فنجان چای می‏ریخت و می‏آورد در اتاق کار من می‏گذاشت، دوباره دنبال کارش می‏رفت تا ساعت دیگر. من این همه محبت و صفا را چگونه می‏توانم فراموش کنم».

خاطرات سبز

شهامت در گفتن کلمه «نمی‏دانم»
حضرت علی علیه‏السلام می‏فرماید: «گفتن «نمی‏دانم» را بیاموز؛ زیرا اگر گویی: نمی‏دانم، به تو آموزند تا بدانی و اگر گویی می‏دانم، از تو سؤال کنند تا نادانستنت آشکار شود».
یکی از ویژگی‏های برجسته علامه طباطبایی، شهامت ایشان در گفتن «نمی‏دانم» بود. برخی از انسان‏ها، حاضرند پاسخ‏های نادرست به افراد بدهند و آنها را در بسیاری از زمان‏ها به گمراهی افکنند، ولی «نمی‏دانم» نگویند. آنها کسانی هستند که به تعبیر زیبای حافظ «عرض خود می‏برند و زحمت ما می‏دارند»، اما علامه طباطبایی، با آن همه مقام علمی خویش، بارها در پاسخ پرسش‏ها، واژه «نمی‏دانم» را بر زبان جاری کرده بود. یکی از شاگردان وی در این‏باره می‏گوید: «در طول سی سال که افتخار درک محضر ایشان را داشتم، هرگز کلمه «من» از ایشان نشنیدم. در عوض، عبارت «نمی‏دانم» را بارها در پاسخ سؤالات از ایشان شنیده‏ام. همان عبارتی که افراد کم‏مایه از گفتن آن عار دارند، ولی این دریای پرتلاطم علم و حکمت، از فرط تواضع و فروتنی به آسانی می‏گفت و از گفتن آن، هیچ ابایی نداشت».
پاسخ‏گویی به پرسش ه
یکی از بزرگان درباره علامه طباطبایی می‏گوید: «ایشان تابستانی را در دَرَکه در اطراف تهران به سر می‏بردند. در آن سال‏ها افکار کمونیستی و ماتریالیستی رایج بود. یکی از صاحب‏نظران افکار مادی، خواست با ایشان به بحث آزاد بنشیند. ازاین‏رو، به حضور ایشان در همان ییلاقی که در تابستان برای تعطیلات تابستانی می‏گذراندند، رفت. علامه می‏فرمود: وقتی این صاحب‏نظر آمد، از صبح شروع کرد به بحث تا پایان روز و من از راه برهان با او به سخن نشستم. بعدا این شخص مارکسیست می‏گفت: آقای طباطبایی مرا خداشناس کرد. باری علامه طباطبایی، حرف توهین‏آمیز هر کافری را می‏شنید و نمی‏رنجید و از پرخاش پرهیز می‏کرد».
وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم که در طریقت ما کافری است رنجیدن

انس با قرآن

می شیرین پاک آسمانی است ز قرآن جو که تاک آسمانی است
علامه طباطبایی، انس عجیبی به قرآن مجید داشت و شاهد آوردن از آیات قرآنی در موارد گوناگون، گویای میزان تسلط ایشان بر معارف عمیق قرآن بود. وقتی در تفسیر قرآن، به آیات رحمت و غضب می‏رسید، منقلب می‏شد و اشک از دیدگانش جاری می‏گردید. در یکی از روزها که به یکی از شاگردانش درس تفسیر می‏داد، وقتی به مباحثی در توبه و رحمت و آمرزش گناهان رسید، با صدای بلند شروع به گریه کرد.

علامه طباطبایی و شعر

علامه طباطبایی در سرودن اشعار عرفانی و اخلاقی، ذوق سرشاری داشت و در این‏باره شعرهای ارزشمندی از ایشان به یادگار مانده است. یکی از سروده‏های زیبای ایشان این است:
مِهر خوبان، دل و دین از همه بی‏پروا برد رُخ شطرنج نبرد آنچه رُخ زیبا برد
تو مپندار که مجنون سر خود مجنون گشت
از سَمَک تا به سَمایش، کشش لیلی برد
من به سرچشمه خورشید، نه خود بردم راه
ذرّه‏ای بودم و مهر تو مرا بالا برد
من خس بی‏سر و پایم که به سیل افتادم
او که می‏رفت، مرا هم به دل دریا برد
جام صهبا ز کجا بود، مگر دست که بود
که در این بزم بگردید و دل شیدا برد
خم ابروی تو بود و کف مینوی تو بود
که به یک جلوه ز من نام و نشان یک‏جا برد
خودت آموختی‏ام مِهر و خودت سوختی‏ام
برافروخته‏رویی که قرار از ما برد
همه یاران به سر راه تو بودیم،
ولی خم ابروت مرا دید و ز من یغما برد
همه دل باخته بودیم و هراسان که غمت
همه را پشت سر انداخت، مرا تنها برد
منبع: ماهنامه گلبرگ
نویسنده: سیدمحمود طاهری
۰۳/۰۸/۲۳
منتظران ظهور/ مجتبی دهقانی پوده

یادی از علامه طباطبایی (ره)

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">